در روزهای اخیر شاهد جنبشی بسیار مثبت در دنیای مجازی هستیم، اعتراض به آزار جنسی کودکان. اشتراک ایرانیان در چنین جنبشی و اینکه زنجیر خجالت و ابرو و نکبت یک فرهنگ پوسیده از دست و پای قربانیان ازارهای جنسی پاره شده و آنها با گردنهای برافراشته قصابانی را که سالهای شیرین و بی خیالی کودکیشان را غرق کابوس کرده اند انگشت نما میکنند، باعث امیدواری و دلگرمی همه ما است. آرزومندم جنبش افشاگری چنین بیماران جنسی ادامه پیدا کند و این افراد بیمار را به نقطه ای برساند که آگاه از بیماری خطرناکشان به درمان آن بپردازند، و قربانیان بی گناه آنان با فراق بال، بار سنگین را از دوش خویش زمین نهند و جامعه ایران پشتیبان و پناهگاهشان باشد. ولی در این نوشته بیشتر میخواهم به نقش قانون و فرهنگ در رابطه با آزار کودکان و شهروندان اشاره کنم. ما ایرانیان خارج از کشور به اجبار از کشورمان خارج شده و در کشورهای مختلف جهان زندگی جدیدی شروع کردیم، ولی با وجود سختیهای زندگی تبعیدی نباید فراموش کنیم که کودکان ما در محیطهایی آرام، در سلامت روحی بالیدند و بزرگ شدند. ما آموختیم که شادی چه نقش بزرگی در زندگی کودکانمان دارد، ما آموختیم که کودکانمان از زمان نوزادی شخصیتشان ساخته میشود و محیط آرامش بخش اطرافش بر ساختار شخصیتی آینده او تاثیر به سزایی خواهد داشت. کودکان ما آموختند که اگر در منزل به آنها هرگونه تجاوز و دست درازی میشود، میتوانند با آموزگار یا مدرسه یا مددکار اجتماعی مدرسه مطرح کنند و قانون و کشور پشت آنها خواهد بود. آموختیم هیچ شخص و برخورد اجماعی مهمتر از کودکمان نیست و برای پشتیبانی از او با تمام وجود ایستادگی کنیم و فریاد سر دهیم. آموختیم مادر و پدر به هیچ وجه صاحب بچه نیستند تا هر بلایی بخواهند بر سر کودک زبان بسته بیاورند. شما جرات ندارید حتی در خیابان به کودک خود تعرض کنید و یا او را تنبیه کنید، کودکی را در میان ماشینها در حال تکدی گری نمیبینید، کودکی را مشغول کارهای سنگین و اشغال جمع کردن نمیبینید، چون شهروندان اعتراض میکنند و به پلیس اطلاع میدهند. اینکه قانون و دولت پشتیبان کوکان است یکی از مهمترین اختلافاتی است که بین دولتهای پیشرفته و دول عقب افتاده دیکتاتوری وجود دارد. البته که انسانهای بیمار در همه جوامع وجود دارند، قاتلان و آزار دهندگان کودکان نیز در همه جهان یافت میشوند، ولی مهمترین دلگرمی این است که به محض آشکار شدن اعمال غیر انسانی آنها، قوانین با قدرت پشتیبان کودک است و آنها به مجازات میرسند. به جز قوانین، فرهنگ اجتماعی مردم هم نهایت تاثیر را در این امر میگذارد. بیماران جنسی و والدین بیمار و بی مسئولیت در خفا و بدور از چشم اطرافیان به کارهای غیر انسانی و غیر قانونی خود ادامه میدهند. در صورتی که در کشورهای عقب افتاده و درگیر قوانین قرون وسطایی، بسیاری از مسائل غیر انسانی به صورت قانونی ازاد است، و اگر پشتیبانی قانون نباشد، فرهنگ عقب افتاده، ترس از ابرو، ترس از طلاق، ترس از زن بودن، ترس از در و همسایه، ترس از حرف فامیل، اطرافیان را به سکوتی مرگبار میکشاند. بچه ها این موجودات کوچک بی پناه ههیچگونه نقشی در آغاز زندگیشان ندارند و با تمام سلولهای نورسیده بدنشان نیازمند والدین و نگهدارنده هایشان هستند. آیا به کودکانی که به طور سیستماتیک با تکیه به قوانین اسلامی حکومت ایران، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، و مادران مسخ شده و ذوب در ولایت با دست خود روح فرزندانشان را به مسلخ میبرند، توجه کرده اید؟ کشوری که با پشتیبانی قوانین حکومت اسلامی به داشتن انجمنهای شیرخوارگان حسینی در شهرهای مختلف مینازد، انحطاطش حتمی است. مادرانی که کودکان بی گناه خود را به چنین مجامعی میبرند و روح لطیف و پاک آنها را با خشم و غصه و گریه های هیستریک گروهی آشنا میکنند و بذر ترس و افسردگی، خشم و خودکشی را در وجود بی گناه آنان میکارند، مادر نیستند بلکه هیولاهایی خرافاتی و غیر قابل بخشش هستند. شریعتی که قاری قرآنش(سعید طوسی) به کودکان بی گناه جوینده پروردگار، تجاوز جنسی در کلاس قرآن و سفرهای مذهبی میکند، سبعیت است. قانونی که به اطاعت از رهبری حتی پرونده ای برای چنین موجود درنده خویی باز نمیکند، گردابی است از منجلاب. قانونی که دختران آزادیخواهش به ۱۶ سال زندان محکوم میشوند( یاسمین آریایی و منیره عربشاهی) به دلیل گل دادن به زنان با حجاب در مترو، و پدری که سر دختر بچه سیزده ساله( رومینا اشرفی) خود را با داس میبرد به ۹ سال زندان محکوم میکند، منجلابی متعفن است به واسطه قوانین عقب افتاده شریعت نه قانون. قانونی که فعالان مدنی صلح طلب را به جرم تبانی علیه امنیت ملی و توهین به رهبری! (آتنا دائمی، امید علی شناس، علی نوری...) به ۱۴ تا ۷ سال زندان محکوم میکند، در مقایسه مردی که سالیان سال در مقامهای بلند پایه حکومت اسلامی جای داشت(محمد علی نجفی)همسر خود (میترا استاد) را در حمام با نقشه قبلی و بالشت به عنوان صدا خفه کن به قتل میرساند، به ۶ سال زندان محکوم میشود، قانون نیست بلکه جنازه ای ایست بزک شده توسط مذهبیون مالیخولیایی که آیندگان با لعن و نفرین از قانونگذارانش یاد خواهند کرد. دستگاه انتظامی که از شهروندان مذهبی و باغیرتش! تقاضا میکند شماره ماشین و محل آن را در صورت مشاهده زنان بی حجاب در ماشین اطلاع دهند، ولی برای دیدن کودکان کار، کودکان زباله جمع کن، کودکان تحت ظلم شماره ای ندارد، نیروی انتظامی نیست خود زباله دانی مشمئز کننده است. مثال برای غیر انسانی بودن قوانین ولایی حکومت اسلامی بسیار است و تاریخ و ایرانیان شاهدان صبور این فاجعه هستند. هر یک نفر از ما باید تاریخ نویسان زمان خود باشیم و اجازه ندهیم این رژیم خون خوار ضد انسان توان سانسور تاریخ و از بین بردن شواهد اعمال دژخیمانه اش را داشته باشد. در همین فضای مجازی دست به دست یکدیگر دهیم، از حقوق کودکان دفاع کنیم و به قربانیان آزارهای جنسی بال و پر پرواز دهیم تا از گوشه گیری به در آیند و زخم عمیق روحشان را التیام بخشند. ما وظیفه داریم در مقابل قوانین غیر انسانی حکومت اخوندی و فرهنگ عقب افتاده ای که حضور این حکومت بر جامعه ایران حقنه کرده، ایستادگی کنیم. تغییر قوانین بدون تغییرات فرهنگی بی ثمر است. چهل سال قوانین حکومت اسلامی تازانده است و فرهنگ ایرانیان را به اسارت گرفته و در سیاه چال عمیق خرافات و اوهام زندانی کرده است. آگاهی اولین قدم ایستادگی است، آگاه باشیم از تغییرات بنیادین و منفی واپسگرایان مذهبی بر فرهنگ ایرانیان و بجنگیم با تزریق آداب و رسوم عقب افتاده به قالب فرهنگ ایرانی.