در صده های اخیر مردانی وجود داشته اند که به دلایل مختلف روانی آدمکشهای زنجیره ای بوده اند. از قدیمی ترین آنها میتوان جک دریپر را در انگلستان نامzبرد. ولی در تاریخ معاصر بسیاری از آنها را از نظر روحی روانی واشکافی میکنند، و از عادات رفتاری آنها در تحقیقات پلیس استفاده های مبسوتی میکنند. مانند تد باندی که ۳۵ دختر را به قتل رساند، جعفری دمر که ۱۷ نفر را به قتل رساند و حتی بعضی تکه های بدن آنها را میخورد، جان وین گسی که ۳۳ پسر بچه و مرد جوان را به قتل رساند ..... این گونه افراد در همه کشورها وجود دارند چون میخائل پاپکوف در جماهیر شوروی سابق با ۸۱ قربانی و جاوید اقبال در پاکستان با ۱۰۰ قربانی و از جمله کشور خودمان اصغر قاتل ۳۳ نفر ، مجید سالک محمودی ۴۹ نفر و غلام رضا خوشرو ۹ نفر را به قتل رساندند. دو نفر از آنان به دار آویخته شدند و مجید سالک محمودی در زندان خودکشی کرد. اینگونه افراد در زمانی مشخص و با ویژ گیهای خاص دست به کشتن میزنند که این ویژگیها برای خودشان ارتباط منطقی دارد و مطالعه رفتاری و روانی انها برای پلیس جنایی کشورها امری مهم است.
در درجه ای پایینتر جدالهای خانگی هستند که باعث مرگ افراد در بعضی مواقع مردان و متاسفانه بیشتر اوقات زنها قربانیان اینگونه خشونتها هستند. البته در اکثر کشورهای پیشرفته خانه های امن وجود دارد که با تماس با آنها بلافاصله فرد مورد آزار با آنجا انتقال پیدامیکند، خطهای مخصوص تلفنی و اینترنتی برای تماس در دسترس است و کمک های پزشکی مخصوص برای قربانیان وجود دارد.
ولی در هیچ کشوری در جهان قوانین به سود قاتل نیست و قتل و ارعاب و خشونت را برایشان آسان نمیکند. در هیچ کشوری در جهان امرای صاحب منسب متجاوز را تمجید نمیکنند و خشونت را تایید نمیکنند، در هیچ کجای جهان قاتل با سری برافراشته جلان نمیدهد که مردان محله و فامیل به او دست مریزاد بگویند، که در کشور اسیر شده ما به دست حکومت اسلامی چنین است.
اسید پاشیهای زنجیره ای اصفهان را به خاطر دارید. معاون سیاسی امنیتی استان اصفهان رسول ریاحی فرمودند: اقداماتی برای دستگیری عاملان انجام شده ولی قابل رسانه ای شدن نیست! البته هرگز هم نتیجه اقدامات رسانه ای نشد، همانند چهل و یک سال اجحاف به زنان که هرگز رسانه ای نشد و همچنان در شهرهای مختلف ادامه دارد. امام جمعه اصفهان هم که با لحنی خشن زنان بد حجاب را به فراتر رفتن تذکرات از تذکر لسانی تهدید کرده بود و به واقع برای خشونت اجازه صادر کرده بود. هفته ای نیست که امامان جمعه شعار (مرگ بر بی حجاب ) را سر ندهند و بذر خشونت را در اذهان خشکه مذهبان نکارند. این خشونت غیر انسانی در ایران فقط دو دلیل اصلی دارد اول غیرت مرد و زن را جزو مایملک خود به حساب آوردن و دوم نداشتن حجاب مورد قبول متجاوز اسید پاش. ما که تا به امروز شاهد دستگیری و یا محاکمه هیچیک از ضاربین اسید پاش نبوده ایم و گمان میکنم مانند همه مسائل مربوط به زنان مشمول مرور زمان شده است.
در چند هفته اخیر مدل متحجرتری از زن کشی در ایران مد شده و درست مانند بیماری کرونا در حال همه گیر شدن است! توجه داشته باشید در ۴۱ سال حکومت متحجر اسلامی و زیر سایه مرد سالاری و قوانین قرون وسطی آن قتلهای مخفیانه توسط پدر و برادر و عمو و عموزاداه به وفور وجود داشته است. ولی اینگونه روند ویروس گونه جدید است که خود حاکی از خستگی و سرکشی زنان و ایستادگی بیشتر آنها است و دست باز قاتلین و دارا بودن پشتوانه ای از قوانین اسلامی. ولی وجود تکنولوژی و کمک به زنان از طریق خبر رسانی هموطنان ایرانی، این زن کشیها را از خفا در آورده است.
اول خرداد ۱۳۹۹ رومینااشرفی# سرش با داس توسط پدرش در خواب بریده شد. این پدر دژخیم حتی طبق قانون ضد بشری قصاص اسلامی هم قصاص نخواهد شد، زیرا که در اسلام شیعه پدر صاحب دختر است نه محافظ و پشتیبان. این دختر بچه ۱۴ ساله هر خطایی که مرتکب شده باشد نباید چنین عاقبت مخوفی میداشت. رومینا عاشق مردی بسیار مسن تر از خود میشود و با وی فرار میکند. در همین جا باید راجع به قانون کودک همسری اشاره ای داشته باشم. اگر این قانون صبیعانه در ایران منحل میشد و ارتباط با دختر زیر هجده سال غیر قانونی میبود، هرگز یک مرد جرات فرار دادن یک دختر بچه زیر هجده سال را نمیداشت، که پدری نادان تر دست به چنین کار شنیعی بزند. پدری که خود متولد سال ۶۲ است ای کاش پیر مردی میبود که تفکرات کهنه و متعفن را مقسر میدانستیم نه پدر جوانی که انتظار هم درد بودن و دوستی از او میرفت. به هر تقدیر بعد از پی گیری پلیس و یافتن آنان، رومینا بارها التماس میکند تا وی را تحویل پدرش ندهند و اعلام میکند که او را خواهند کشت. در چنین شرایطی در هر کشور دیگری دختر بچه نه تنها تحویل داده نمیشود بلکه قانونا پای نهادهای اجتماعی دیگر برای پشتیبانی از او به میان می آمد. ولی پلیس ما چه کرد؟ او را تحویل مالکش که همان پدر باشد داد و فردایش با سرفرازی جسد را تحویل گرفت.
۲۵ خرداد ۱۳۹۹ فاطمه برحی دختر ۱۹ ساله ای که سرش توسط همسر که پسر عمویش هم بود بریده شد. داستان این دختر ۱۹ ساله برمیگردد به یک نسل قبل از وی. عموی او خواهر خود، یعنی عمه فاطمه را به جرم اینکه قصد طلاق داشت، از شوهری که به حبس ابد محکوم بود ، را سر برید. به تفکر این متوحشان اگر مرد به حبس ابد هم محکوم باشد( که حبس ابد حاصل جرمهای بزرگ چون آدمکشی که البته طرف توان خریدن جرمش را با پول ندارد، و یا قاچاق کلان میباشد) زن باید سرش را بگذارد و بمیرد و حق زندگی ندارد. عمو جان هم فقط چند سال حبس کشید و از زندان بیرون آمد. پسر بزرگ این عمو با خواهر بزرگتر فاطمه ازدواج کرد، و فاطمه سالها شاهد کتک خوردن و صورت کبود و سقط جنین در اثر ضرب و شتم و زندگی خفت بار خواهرش بود. پسر کو ندارد نشان از پدر! نتیجتا فاطمه وحشتزده بعد از عقد اجباری با دیگر گل پسر عمو جان به شهر مشهد و یک به اصطلاح خانه امن برای بانوان پناه میبرد. پدر وی او را می یابد و به آبادان بازمیگرداند، وچون قتل خواهر را بدست برادر قاتلش دیده بود،سعی در راحت سازی این امر واجب داشت و تلاش کرد به دخترش سم بخوراند ولی مادر، فاطمه را نجات داد، باید گفت آفرین به دلسوزی پدرانه. ولی بلاخره شوهر ( پسر کوچکتر همان عموی جلاد پرور) با کارد سر فاطمه را در کنار شط برید. شایعه خیانت نیز مطرح شده است ولی چه اهمیتی دارد، جزای هیچ جرمی سر بریدن نیست.
۲۷ خرداد ۱۳۹۹ #ریحانه-عاملی دختر ۲۲ ساله ای که با میله ای آهنین یا تبر! توسط پدرش به قتل رسید. ریحانه دختر جوانی بود که علاقه به مانکن شدن داشت و چون همه جوانان امروزی در فضای مجازی فعالیت داشت و از دو یا سه سال پیش از واقعه با پدرش درگیر بود و اختلافات زیادی داشتند که اکثرا به کتک خوردن ریحانه می انجامید، چنانکه خواهر وی ادعا میکند دو سال قبل خواهر رو به مرگش را با دست و پای شکسته به بیمارستان رسانده. و بلاخره پدر مهربان موفق به کشتن دخترش شد حال عده ای ادعا میکنند با تبر و معاون انتظامی استان کرمان ادعا میکند با میله و به صورت تصادفی!
چه فرقی میکند یک دختر جوان دیگر قربانی غیرت و ابروی پدر در محله شد.
تا چه اندازه غیر قابل فهم است و چند صد هزار زن ایرانی باید قربانی شوند تا ایرانیان متوجه شوند که این ایرانی که اسیر مذهب شده همگام با جامعه اموز جهان رو به پیشرفت نیست. این جدایی و جدل با جهان که باعث غرور کاذب مذهبیون است، جامعه را دچار سردر گمی و چندگانگی کرده. و خشونت و قتل و اجحاف به زندگی افراد جامعه حاصل این مذهب مداری دور از تفکرات مدرن و امروزی است، تا جایی که حتی قتل و آدمکشی هم سوی مذهب الهی شده است و شمشیر گردانی و گردن زدن کار مردان خداباور.
قاتلان زنجیره ای میتوانند دچار روان پریشی و بیماریهای روانی باشند، که در شرایطی بخصوص عادات جنایت طلبانه آنها شدت میگیرد . در بسیاری از موارد خود آنها در کودکی قربانیان آزارهای روانی، فیزیکی و جنسی از طرف اطرافیان نزدیک خود بوده اند. آنها فاقد احساساتی چون پشیمانی و عذاب وجدان هستند و معمولا به دنبال قدرت طلبی و قدرت نمایی از طریق درنده خویی خود هستند که آن را در کنترل کردن زمان و طرز کشتن دیگران می یابند. بسیاری از آنها در کودکی به آزار و کشتن حیوانات قانع میشوند و زمینه آزار کودکان اطراف خود را فراهم میکنند و به حیوانات مریض و اطفال تنها رحم نمیکنند. در مواردی بخصوص چون کشور ما محیط برای زیست اینگونه افراد بسیار محیاست زیرا قانون به دنبال آنان نیست، قاتلان مجرم! چون در بسیاری موارد دیده ایم که قاتلان مجرم به حساب نیامده اند، به راحتی با پرداخت دیه که باز هم یک قانون عقب مانده مذهبی است که در سیستم قضایی کشور وارد شده، بخشیده و یا جرمشان بسیار سبکتر میشود. جامعه با تزریق عادات مذهبی خشونت بار به اینگونه افراد بیمار که در واقع نیاز به درمان دارند، محیط مناسب برای رشد و نمو میدهد.
حتما با خود فکر میکنید این قتلها چه ربطی به قاتلان زنجیره ای دارد؟ خدمتتان عرض کنم که در این ۲۷ روز از قتل رومینا تا فاطمه و ریحانه، اخبار تلویزیونی و روزنامه ها و مقالات مربوط به آنان را در کانالهای مختلف از مخالف تا موافق نظام دنبال کردهام. به چند نتیجه رسیده ام یک- قطعا زنان گردنکش تر و انقلابی تر شده اند و دیر زمانیست که تن به زور نمیدهند. دو- رسانه های اینترنتی نقش بسزایی در خبر رسانی اینگونه قتلهای ناموسی بازی میکنند. و دیگر جایی برای کشتن و لا پوشانی و سر بلندی یواشکی قاتلان باقی نگذاشته. سه- بدون شک این دستگاه مذهبی زنگ زده قرون وسطایی قاتلان زنجیره ای خاص خودش را ساخته که به زودی شاهد حضور و آدمکشی آنان خواهیم بود. با کامنتهای وحشتناکی که راجع به این سه دختر میخوانم وحشت حضور چنین انسانهایی در آن جامعه تا مغز استخوانم را میلرزاند. کامنتهای بیمار گونه ای چون: -حقش بود باید حرف پدرش را گوش میکرد.
-از قیافه اش معلومه چی کاره بوده و حقش بود. -دم شوهرش گرم خیانت کرده بود.- خوب باباهه چکار میکرد ابروش را برده بود باید قطعه قطعه اش میکرد - دخترا خیلی وضعشان خراب شده مردن حقشونه. - خوب چقدر پدرها ابرو داری کنند و دخترها ول بگردند؟ خوب کردکشتش… اینها حتی به مغزشان خطور هم نمیکند که حق هیچکس کشته شدن بدست دیگری نیست. چه بسا بسیاری از کشورهای پیشرفته حتی حکم اعدام را نیز منسوخ کرده اند این بدین معنی است که حتی قانون و دستگاه قضایی هم حق کشتن کسی را ندارد، چه رسد به انسان سرا پا خطا که معنای وجودیش بر پایه عوامل سست و بی ربطی چون غیرت مردانه و یا ابروی پیش در و همسایه بنا شده است. این افراد بدون حس انسان دوستی و پشیمانی و دل رحمی، که برای ابرو موافق قتل هستند و از نوشته هایشان لذت بریدن گردن یک زن نمایان است، قاتلان زنجیره ای فردای ایران و تحفه های روانی حکومت اسلامی هستند.