یک روز را به آخر نمیرسانیم بدون خبری وحشتناک و دلخراش در مورد ایران و هموطنان ستم کشیده و در بندمان. فقط همین یک سال گذشته، از آبان ماه امسال تا آبان ماه سال گذشته، را یک دوره کنید، به این نتیجه میرسید که ایرانیان ملت بزرگ و باشرفی هستند که در عین مظلومیت توسط حکومتی خونخوار و غیر ایرانی گروگان گرفته شده اند. از دیروز شروع کنیم و برگردیم عقب؟
امروز فیلمی دلخراشی در اینترنت پخش شد. پسر جوانی با نام مهرداد سپهری را دستگیر کردند و دستهایش را به میله ای در پیاده رو دستبند زدند، و آنقدر بیشرمانه جلوی چشم مردم به او اسپری فلفل پاشیدند و با شوکر به بدنش شوک دادند که جنازه اش به بیمارستان و بعد پزشکی قانونی منتقل شد. برخورد نیروی انتظامی در انظار عمومی اینگونه است، فکر کنید در زندانها و قبل محاکمه ها با زندانیان سیاسی چه میکنند؟
روز قبلش اینترنت پر شد از صحنه خونباری از یک دسته زن و مرد فحاش وحشی، با اینکه دخترکی را تا حد مرگ زده بودند باز هم بالای سرش نشسته بودند و موهایش را در مشت داشتند و جلوی چشم نگهبانان بر سرش میکوفتند و در همین گیر و دار نگهبانی با کفش بر سینه دخترک فشار می آورد و با باتوم به او ور میرفت و وقتی دید بازار شلوغ است با دست وارد معرکه شد و شروع به مالش پستان دختر زخمی بر زمین افتاده شد! دختر برای جلوگیری از تجاوز گردن کلفتی به نام جهان نژادیان به قانون پناه برد، ولی جوابی جز سکوت دریافت نکرد. به همسر این مرد پناه برد تا نجاتش دهد ولی مورد ضرب و جرح قرار گرفت. امروز هم به صدا سیما آورده شد تا اعتراف کند که اصلا بی عقل است یا معتاد است یا روانی است یا خلاصه هر چه که آن نیاندرتال حکومتی و قوانین زن ستیز حکومت جبار جمهوری اسلامی را تبرعه کند. زهرا نوید پور را به یاد بیاورید که از بی پناهی و زورگویی و تجاوز بالاخره چند ماه پیش جانش را به این اهریمنان باخت.
جوان قهرمان، نوید افکاری را با عجله و یکشبه، بر خلاف تقاضاهای مردم و سازمانهای جهانی اعدام کردند. قلب همه مادران ایران با مادرش است که دو جوان دیگر را دربند دژخیم دارد و هر لحظه در انتظار بدترینهاست. ایران مادران بسیاری دارد که همدرد مادران ستم کشیده این حکومت هستند.
حامد اسماعیلیون، پدر داغداری که زن و فرزندش را در فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط حکومت اسلامی، از دست داده است و دادخواه مرگ عزیزانش است، را تهدید به مرگ کرده اند. البته آدم کشی و ترور از کوچکترین اعمال این حکومت است. جدیدا هم که در کمال پررویی در کشورهای دیگر دست به آدم ربایی میزنند. وقاحت را به سر حد جنون رسانده اند و شخص ربوده شده را به ایران برده و به جهانیان نشان میدهند و محاکمه میکنند و محکوم به مرگ میکنند و یک بیلاخ بزرگ هم روانه سازمان ملل متحد و حقوق بشر و اصولا حقوق انسانی و شهروندی جهان آزاد میکنند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری که در تظاهرات آبان ماه سال پیش به دست ماموران نظام جهل به قتل رسیده بود، را چند ماه پیش دستگیر و زندانی کردند. مادرش که نماد نامش است و زنی شیر دل همچنان راه فرزند و همسر را ادامه میدهد.
در این یکسال چندین مورد خودکشی مردهای سرپرست خانوار داشتیم، که از فشار فقر و شرم دستهای خالی، جان به جان آفرین تسلیم کردند. نماد اضمحلال واقعی حکومت اسلامی عمران روشنی مقدم بود، مردی که خود را از فشار فقر به لوله نفت پالایشگاه حلق آویز کرده بود. نفت متعلق به مردم ایران است و باید مایه پیشرفت و آسایش مردم ایران باشد ولی او با حلق آویز کردن خودش به لوله های پالایشگاه ثابت کرد که حکومت غیر مردمی و ناکارآمد، طلای سیاه را هم به لجن بی ارزشی تبدیل میکند که مردم در آن فرو میروند تا به خفگی تسلیم شوند.
مردم از کمبود دارو در عذابند، آنسولین که از حیاطی ترین و در عین حال فراوانترین داروهای جهان است، در ایران یافت نمیشود. بعد در همین شرایط رهبر لبخند بر لب از پیروزی نظام دیکتاتوریش سخن میراند، رییس جمهور از پیشرفتهای اقتصادیش خنده کنان حرف میزند، سردار سپاهش با خشم الکی در مورد قدرت نظامیش قمپز در میکند، حاجی زاده اش، که از مسئولین شلیک عمدی به هواپیمای اکرانی و مرگ جانکاه ایرانیان بود، ادعا میکند در هوا فضا یک قدرت جهانی هستند. سردار نقدیش دنبال نرم افزار برای دعا است! یکی نیست بگه مرد جنگهای نابرابر اول به سربازهای سایبریت بیاموز با به کار بردن فحشهای رکیک روح اعمه را نیازارند! نرم افزار دعا پیشکشتان. علم الهدایش آنچه خورده و صاحب شده کافی نبوده میخواهد مشهد را حکومت رسمی و مستقل خود بکند، سیستان و بلوچستان هم که رسما برای سردمداران پولپرست این حکومت وجود خارجی ندارند و نقطه های فراموش شده نقشه حکومت اسلامی هستند.
آمار کشته شادگان پندمیک کرونا دویست برابر آمار اعلام شده توسط نهادهای مسئول است، هر چه باشد باید در این زمینه همپای کشورهای همدستشان چین و روسیه رفتار کنند. تا به قول امامشان: آنطور نباشد که فقط حق ایران را بخورند و ایران را صاحب شوند. برای سردارشان مراسم خاکساری راه می اندازند و اتوبوس اتوبوس جمعیت از شهرها و دهات می آورند که چندین نفر زیر دست و پا میمیرند بعد میگذارند پای محبوبیت طرف! در عین حال خکسپاری خسروی آواز ایران شجریان را آنقدر تحت کنترل قرار میدهند که فامیل نزدیکش هم به زور به خاکسپاری میرسند.
در همین یک سال، چندین دختر معصوم در قتلهای ناموسی جان باختند. حکومت منحط اسلامی بستری مناسب برای پرورش قاتلین زنان ایران زمین ساخته است و قوانین عقب افتاده اسلامی نیز پشتیبان بی چون و چرای آنهاست. صبا کرد افشانی، دختر آزادیخواه ایرانی را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند به دلیل حجاب نامناسب. پدر رومینا اشرفی را، که سر دختر سیزده ساله اش را با داس بریده بود، به ۹ سال زندان محکوم کردند.
نرخ مواد اولیه غذایی با نرخ دلار بالا میرود و دلار هم که سوار موشک فضاپیما شده است. مردم هم چاره ای جز کوچکتر کردن سفرهایشان ندارند. فقط کسی از حکام و امرای مسلمان فاسد این حکومت هنوز باور ندارند که دیگر سفره ای نمانده که کوچکترش کنند. به قول نماینده جذاب مریوان، در چند ماه آینده نان خشک هم از سفره مردم حذف میشود.
در همین چند ماه چندین کودک به دلیل نداشتن وسایل لازم برای ادامه کلاسهای آنلاین آنقدر تحت فشار بودند که خودکشی کردند. محمد موسی زاده یکی از این قربانیان بی گناه حکومتی فرومایه و بی بندی بار بود. البته برای دستگاه حکومتی که خرافه و موهومات را به جامعه تزریق میکند تا بقای انگل وارش را بر پایه همان خرافات مستحکمتر کند، حججی هایش را به امامزاده تبدیل میکند تا مردم بی سواد و خرافه زده به قبرش دخیل ببندند، فرزندی که شوق علم و دانش داشته باشد به چه کاری می اید؟ برای حکومتی که امام جمعه اش مانند چاقوکشان و باجگیران زنان را تهدید به اسید پاشی میکند، محکمترین میخ، میخ کم سوادی و موهومات مذهبی و خرافه پرستی است.
کمی نزدیکند شویم به آبان سال پیش، میرسیم به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی که تا به امروز هم معلوم نشده شخصی که مسبب این جنایت بزرگ بوده کیست، ایا روزی به جزای عملش خواهد رسید؟ آیا هواپیمای مسافر بری در آن شب بخصوص به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار گرفته بود؟ تکلیف کسانی که دستور پرواز و بعد دستور شلیک دادند چه خواهد بود؟
و بالاخره از آبان امسال میرسیم به آبان خونین پارسال، و جوانانی که به خاک و خون کشیده شدند. خانواده هایی که عزادار شدند. جوانانی که زندانی و شکنجه شدند به جرم آزادیخواهی.
ولی آگاه باشید آن کودکانی که تا کمر در سطل های زباله خم میشوند، آن کودکانی که در تظاهرات پدر کارگر مظلومشان حضور پیدا میکنند، آن کودکانی که بر سر قبر پدر و مادری میروند که حکومت از آنها گرفته است، آن کودکانی که سالهایی طولانی از وجود والدینشان محرومند و در زندان و ندامتگاه به ملاقاتشان میروند، یک روزی جوانانی برومند خواهند شد و ظلمتان را از خاطر نخواهند برد.