درگیری‌های رژیم آخوندی بامردم ایران

درگیری‌های رژیم آخوندی بامردم ایران، آرامش را به خاورمیانه هدیه کرده است. هفت هفته خونین از شروع انقلاب نوین ایران میگذرد و نیروهای دژخیم حکومت اسلامی هر روز دستشان بیشتر به خون مردم ایران اغشته می‌شود. درسته که کشورهای همسایه آماده می‌شوند برای دفاع از حمله موشکی حکومت خونخوار، ولی در آرامشی‌ موقتی به سر میبرند. شاهد بودیم که در این چند هفته نه تنها موشکی بین لبنان و اسرائیل رد و بدل نشد، بلکه قرارداد تعیین مرزهای دریایی بین این دو کشور امضا شد! دولت جدید عراق با رای اکثریت پارلمان این کشور تشکیل شد و شروع به کار کرد! فلسطین و یمن روزهای بدون کشت و کشتار و آرامی را میگذارنند! در افغانستان بمبی در مسجد, جاده و یا دهستانی منفجر نشده است! دلیل این آرامش در خاورمیانه در گیری رژیم ننگین اسلامی با مردم ایران است. آنها و تمام نیروهای نیابتی بی شرمشان در داخل ایران مشغول کشتار و سرکوبند. آیا اروپا و امریکا قادر به درک این معادله ساده نیستند؟ The Mollah’s regime's conflicts with theIranian people seems to have gifted tranquility to the Middle East.Seven bloody weeks have passed since the start of Iran's novel revolution, and the Islamic regime's brutal force’s killing-machine are getting rougher and more murderous against thepeople of Iran. Although the neighboring countries are preparing for the missile attack of the bloodthirsty Islamic government, but its weeks that they are living a peaceful life. We witnessed that in these few weeks, not a single missile was exchanged between Lebanon and Israel, but an agreement was signed to determine the maritime borders between these two countries! The new government of Iraq was formed by the majority vote of the parliament of this country and started working, without the negative intervention of Islamic proxy forces! Palestine and Yemen spent days without bombing, killing and disturbance of there peaceful lives! No bombs have exploded in mosques or roadsides or villages in Afghanistan! The reason for this calm in the Middle East, although a blessing, is because the disgraceful Islamic regime is busy killing its own people. They and all their shameless proxy forces are busy killing and oppressing people inside Iran thus finally allowing peace elsewhere. Aren't Europe and America able to understand this simple equation

هشیاری ایرانیان

هشیاری ایرانیان حیرت بر انگیز است. جوانانی که شبانه روز در کف خیابان در حال تعقیب و گریزند، با هشیاری بی نظیر اخبار داخل و خارج را میجوند و تفاله های تلخ اخبار دروغ را به صورت نظام خونخوار تف میکنند ‏The intelligence of Iranians people is amazing. The youths who are in the street battlefield day and night, chew up domestic and foreign news with a unique alertness and spit out the bitter scum of the false news in the face of the bloodthirsty regimen #مهساامینی #نیکاشاکرمی #مهرشادشهیدی #حدیثنجفی #حسینرونقی #مینومجیدی #اعتصابات_سراسری

گلهای آفتاب گردان

به گلهای آفتاب گردان این پدر داغ دیده نگاه کنید، به حرفهای سنجیده و خالی از کینه اش گوش کنید. ببینید چگونه بغضش را با عشق عوض کرده. غم نبود فرزندش را به عشق ورزی به بچه های ایران تبدیل نموده. در این روزها اوست که استاد دانشگاه آزادی است #مهساامینی #نیکاشاکرمی #حدیثنجفی #محمودکشوری #رضاشهیرنیا #مهرشادشهیدی #زنزندگیآزادی #اعتصابات_سراسری Look at the sunflowers of this mourning, heart-broken father, listen to his thoughtful and resentment free words. See how he replaced his hatred and helplessness with love. He turned the sadness of his child's absence into love for the children of Iran. In these horrible bloody days, he is the master of the freedom university



آینده نزدیک

اخوند و ملا دیگر جرات نخواهند داشت که با عبا و عمامه و نعلین پا به خیابان بگذارند و بازخواهند گشت به شغل اصلی خود که مهمل گویی و داستان باقی است تا یک عده گریه کنند. کله گنده هایشان و مافیای اخوندی هم در حال اسباب کشی به روسیه و ونزوئلا هستند با مال و منال ملت ایران. ولی تو بسیجی که برای یک قرآن دو زار، سه چهار کیلو گوشت، چند ماه اجاره خونه، داری بچه های مملکت را می‌زنی و میکشی، یادت باشه خورشید بر فردای ازادی طلوع خواهد کرد و تو باید در چشم فامیل و دوست این از جان گذشته گان نگاه کنی Ayatollahs and Mullahs will no longer have the courage to walk on the streets with Abba and turban. and will return to their main occupation, which is stupid talk and crazy stories, until some delusional people cry. The mob of ayatollahs, and there killers and gangs are moving to Russia and Venezuela with the wealth of the Iranian nation. But you, Basij and revolutionary grade soldiers, who are fighting and killing the country’s children for as little as a plastic bag of meat, some months of rent, remember that the sun will shine on the freedom-day, and you have to look in the eyes of the victims family and friends #mahsaamini #nikashakarami #hadisnajafi

عشق

سلام بر دوستان عزیزم و همچنین سلام بر همه سایبریهای فیک حکومت، سلام به همه مردان و زنان عقب افتاده و فحاش، سلام بر انسان‌های نابالغ فکری که حسادت فرمان افکارشان را در دست دارد، سلام بر زن ستیزان حرفه ای که فقط اشپزخانه را جای زن میدانند، سلام به کوته فکرانی که شخصیتشان به اندازه دور کمر و لاغری و لبها و گونه های متورم وابستگی مستقیم دارد، سلام بر همه ته مانده شربت نوشان اربعین که شاید به‌زودی در اثر کرنا در بین ما نباشند، سلام بر مسافران اربعین که مرز شلمچه عراق را با زور وحشیگری و کوری مذهبی شکافتند و خرابکاری کردند به همه قوانین کرنا و اصول مرزی مدرن و امروزی، سلام به طرفداران خواننده های قداره بند مذهبی و تمدن ستیز ، سلام به دو سه تا فامیل نخاله که دست از پول کوتاه شده مشغول شایعه پاکنی هستند، سلام به حسین شریعتمداری که سه ثانیه فالش خواندن ابی برایش آنقدر ارزشمند بود که آن را با دروغگویی به همه کنسرتها تعمیم داد و تیتر روزنامه رسمی حزب اللهی کیهان کرد، سلام به هنربندان نیم بند فراموش شده که چند ثانیه فلاش خواندن ابی برایشان موجب شادی شد، و خلاصه سلام به همه دشمنان صمیمی خودم که با همه نفرتی که از من دارند از آنها بسیار راضیم چون همیشه از آنها آموخته ام و اقدامات بعیدی آنها برایم پر واضح است. همچنان که بعد از کنسرت بی نهایت موفق ابی در استانبول که اولین خواننده خارج نشین بود که با شهامت بعد از کرونا به اطراف ایران آمد و به تمام دوستدرانش که از کنسرتهای کنسل شده اول همه گیری کرنا، شانس استفاده از بلیط‌هایشان را داد، و با تدابیر به کار گرفته، کارت واکسیناسیون و آزمایش کرنای هفتاد دو ساعته و دمای بدن همه در درب ورودی چک شد، و از همه مهمتر ابی با چنان آمادگی با وزنی پایین آمده و خوش تیپ بر روی استیج ظاهر شد و برنامه پر قدرتی ارائه داد که همه جا نوشتند ابی دوباره جوان شده، همانطور که دیدید دقیقا همین قسمت را نشانه رفتند که بسیار خنده دار است و قابل پیش بینی. ولی چه می‌شود کرد که بر خلاف کنسرتهای حکومتی و پلی یک و لب زن، کنسرتهای حرفه ای ابی کاملا زنده است و سه ساعت برنامه زنده همیشه می‌تواند نقایصی داشته باشد که طبیعی است. من و ابی عاشقانه و بی ریا سی سال است که به زندگی مشترک و لبریز از آرامش و صفایمان ادامه میدهیم، این حقیقت که میخی داغ است در چشم عده ای، همیشه مورد بحث بوده و خواهد بود، چرا؟ چون اسلام حکومتی بسیاری از مردهای ایرانی را تبدیل به زورگو هایی کرده که خانه مجردی داشتن مسافرت مجردی رفتن و جمعهای مجردی داشتن برایشان عادیست، زن‌هایمان را تشنه عشق واقعی مرد زندگیشان کرده و چون بی محلی میبینید طاقت دیدن حتی عکسهای مشترک زن و شوهر های صمیمی و عاشق را ندارند، زن‌ها از فقر حاضر به صیغه شدن هستند تا چند صباحی سقفی بالا سرشان باشد پس زنی را که در ازدواج دومش خوشبخت است زن دوم مینامند و بی سوادی خود را به رخ میکشند، غافل از اینکه در یک کشور پیشرفته داشتن دو زن برای آقایان جرم است محکومیت زندان دارد. ما از سرزمینی می آییم که زن‌ها که موجودات درجه دومی هستند، اگر همسرشان دوستشان بدارد و او را در مهم‌ترین تصمیم گیریهایش شرکت دهد، زن ذلیل است. اگرزنی زیر بار زورنرود و عقاید خود را داشته باشد و رو در روی عقاید پوسیده قرون وسطایی ایستادگی کند فاحشه است. اگر شهامت ورود به جهان مردان را داشته باشد ودر تصمیم گیریهای آنها مشارکت داشته باشد خرابکار است و همه در انتظارند تا با کوچکترین اشتباهی سنگسارش کنند چون سالها تشنه به خونش بودند. اگر زنی شهامت خروج از ازدواجی ناموفق را داشته باشد و در ازدواج بعدیش خوشبختی را دریابد خراب است. اگر ازدواج دوم این زن با مردی باشد که تجربه زندگی سختی را پشت سر نهاده و تلاش در یافتن خوشبختی در ازدواجی دوم را دارد، او را شوهر دزد مینامند. در همین فرهنگ پوسیده اجتماعی، هنرمندانمان باید خود را تافته جدا بافته بدانند و از زندگی خصوصی آنها و زن‌های متعددشان و دختران عقدی زیر سن قانونیشان و شوهران از شمارش خارجشان و بچه های فراموش شده و معتاد و اسیر زندانشان بی خبر باشیم، اگر هم شخصی مانند ابی با مردم هم رنگ باشد و لحظات زندگیش را با مردم شریک شود و بارها دوربین تلویزیون‌ها زندگی خصوصی او و زن وبچه هایش را با مردم قسمت کنند، نه تنها قدر دان صمیمیت و یک رنگی او و خانواده اش نیستیم بلکه هزار وصله ناجور به او و خانواده اش به دروغ میبندیم، چون آدم حسابمان کردند و حس می‌کنیم اجازه صادر کرده اند تا در تمام امور زندگیشان دخالت‌های بی جا و غیر حرفه ای کنیم که این فقط و فقط نشانگر بی جنبه بودن این عده از ایرانیان اصیل می‌باشد! در نهایت صفحه من باز است که همه نامبرده ها هجوم بیاورند و به لیچار گویی ادامه دهند. چون برای من آن پنجاه هزار لایک کننده مهم است نه آن هزار لیچار گوی روبات رژیم، بیماران روانی و پول پرستان سر در جیب دیگران. هرگز هیچ قدرتی توان بستن راهم را ندارد چون من آزادی را آموخته و با همه وجودم حس کرده ام چون با تمام وجود از افکار عقب افتاده و مذهبی که به زور به دیگران حقنه می‌شود متنفرم، چون برای زنانی که مقاوم و جنگجو هستند اعتبار و احترام بی نهایتی قائلم، چون با وجود عشق به زیبایی از زیبایی ظاهری بدون مغزی متفکر بیزارم، چون از هنرمندی که در خدمت حکومتی خونخوار و دزد است بیزارم، تا ابد خودم هستم و خواهم ماند. برای بد خواهان ابی عزیزم هم خبری دارم: عشق ابی به طرفدارانش یک عهد پنجاه ساله است. این عشق سانسور دیده است، زندان دیده است، جنگ دیده است، دشمنی و عناد دیده است، تبعید و دوری دیده است، سفرهای راه دور و مشکلات سفر دیده است، ولی همچنان پا بر جاست و خودتان را هم تکه تکه کنید خللی در آن ایجاد نخواهد شد. من ایمان دارم اگر زمانی من در این دنیا نباشم و یا زبانم لال ابی عزیزم نباشد این طرفداران عاشق هستند که از تک مانده این عشق نگهداری خواهند کرد. در نهایت تشکر بی کرانی دارم از مهتاب نازنینم که این عکس بی هوا را از ما در استانبول گرفت و یک لحظه عاشقانه دیگر من و ابی را جاودانه کرد.

همچنان پا بر جاست و خودتان را هم تکه تکه کنید خللی در آن ایجاد نخواهد شد. من ایمان دارم اگر زمانی من در این دنیا نباشم و یا زبانم لال ابی عزیزم نباشد این طرفداران عاشق هستند که از تک مانده این عشق نگهداری خواهند کرد.

مملکت گل و بلبل

mahshid.jpg

یک روز را به آخر نمیرسانیم بدون خبری وحشتناک و دلخراش در مورد ایران و هموطنان ستم کشیده و در بندمان. فقط همین یک سال گذشته، از آبان ماه امسال تا آبان ماه سال گذشته، را یک دوره کنید، به این نتیجه میرسید که ایرانیان ملت بزرگ و باشرفی هستند که در عین مظلومیت توسط حکومتی خونخوار و غیر ایرانی گروگان گرفته شده اند. از دیروز شروع کنیم و برگردیم عقب؟ 

امروز فیلمی دلخراشی در اینترنت پخش شد. پسر جوانی با نام مهرداد سپهری را دستگیر کردند و دست‌هایش را به میله ای در پیاده رو دستبند زدند، و آنقدر بیشرمانه جلوی چشم مردم به او اسپری فلفل پاشیدند و با شوکر به بدنش شوک دادند که جنازه اش به بیمارستان و بعد پزشکی قانونی منتقل شد. برخورد نیروی انتظامی در انظار عمومی اینگونه است، فکر کنید در زندان‌ها و قبل محاکمه ها با زندانیان سیاسی چه می‌کنند؟ 

روز قبلش اینترنت پر شد از صحنه خونباری از یک دسته زن و مرد فحاش وحشی، با اینکه دخترکی را تا حد مرگ زده بودند باز هم بالای سرش نشسته بودند و موهایش را در مشت داشتند و جلوی چشم نگهبانان بر سرش میکوفتند و در همین گیر و دار نگهبانی با کفش بر سینه دخترک فشار می آورد و با باتوم به او ور میرفت و وقتی دید بازار شلوغ است با دست وارد معرکه شد و شروع به مالش پستان دختر زخمی بر زمین افتاده شد! دختر برای جلوگیری از تجاوز گردن کلفتی به نام جهان نژادیان به قانون پناه برد، ولی جوابی جز سکوت دریافت نکرد. به همسر این مرد پناه برد تا نجاتش دهد ولی مورد ضرب و جرح قرار گرفت. امروز هم به صدا سیما آورده شد تا اعتراف کند که اصلا بی عقل است یا معتاد است یا روانی است یا خلاصه هر چه که آن نیاندرتال حکومتی و قوانین زن ستیز حکومت جبار جمهوری اسلامی را تبرعه کند. زهرا نوید پور را به یاد بیاورید که از بی پناهی و زورگویی و تجاوز بالاخره چند ماه پیش جانش را به این اهریمنان باخت.

جوان قهرمان، نوید افکاری را با عجله و یکشبه، بر خلاف تقاضاهای مردم و سازمانهای جهانی اعدام کردند. قلب همه مادران ایران با مادرش است که دو جوان دیگر را دربند دژخیم دارد و هر لحظه در انتظار بدترینهاست. ایران مادران بسیاری دارد که همدرد مادران ‌ستم کشیده این حکومت هستند. 

حامد اسماعیلیون، پدر داغداری که زن و فرزندش را در فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط حکومت اسلامی، از دست داده است و دادخواه مرگ عزیزانش است، را تهدید به مرگ کرده اند. البته آدم کشی و ترور از کوچکترین اعمال این حکومت است. جدیدا هم که در کمال پررویی در کشورهای دیگر دست به آدم ربایی میزنند. وقاحت را به سر حد جنون رسانده اند و شخص ربوده شده را به ایران برده و به جهانیان نشان می‌دهند و محاکمه می‌کنند و محکوم به مرگ می‌کنند و یک بیلاخ بزرگ هم روانه سازمان ملل متحد و حقوق بشر و اصولا حقوق انسانی و شهروندی جهان آزاد می‌کنند. 

منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری که در تظاهرات آبان ماه سال پیش به دست ماموران نظام جهل به قتل رسیده بود، را چند ماه پیش دستگیر و زندانی کردند. مادرش که نماد نامش است و زنی شیر دل همچنان راه فرزند و همسر را ادامه می‌دهد. 

در این یکسال چندین مورد خودکشی مردهای سرپرست خانوار داشتیم، که از فشار فقر و شرم دستهای خالی، جان به جان آفرین تسلیم کردند. نماد اضمحلال واقعی حکومت اسلامی عمران روشنی مقدم بود، مردی که خود را از فشار فقر به لوله نفت پالایشگاه حلق آویز کرده بود. نفت متعلق به مردم ایران است و باید مایه پیشرفت و آسایش مردم ایران باشد ولی او با حلق آویز کردن خودش به لوله های پالایشگاه ثابت کرد که حکومت غیر مردمی و ناکارآمد، طلای سیاه را هم به لجن بی ارزشی تبدیل می‌کند که مردم در آن فرو میروند تا به خفگی تسلیم شوند. 

مردم از کمبود دارو در عذابند، آنسولین که از حیاطی ترین و در عین حال فراوانترین داروهای جهان است، در ایران یافت نمی‌شود. بعد در همین شرایط رهبر لبخند بر لب از پیروزی نظام دیکتاتوریش سخن میراند، رییس جمهور از پیشرفتهای اقتصادیش خنده کنان حرف میزند، سردار سپاهش با خشم الکی در مورد قدرت نظامیش قمپز در می‌کند، حاجی زاده اش، که از مسئولین شلیک عمدی به هواپیمای اکرانی و مرگ جانکاه ایرانیان بود، ادعا می‌کند در هوا فضا یک قدرت جهانی هستند.  سردار نقدیش دنبال نرم افزار برای دعا است! یکی نیست بگه مرد جنگ‌های نابرابر اول به سربازهای سایبریت بیاموز با به کار بردن فحشهای رکیک روح اعمه را نیازارند! نرم افزار دعا پیشکشتان. علم الهدایش آنچه خورده و صاحب شده کافی نبوده میخواهد مشهد را حکومت رسمی و مستقل خود بکند، سیستان و بلوچستان هم که رسما برای سردمداران پولپرست این حکومت وجود خارجی ندارند و نقطه های فراموش شده نقشه حکومت اسلامی هستند. 

آمار کشته شادگان پندمیک کرونا دویست برابر آمار اعلام شده توسط نهادهای مسئول است، هر چه باشد باید در این زمینه همپای کشورهای همدستشان چین و روسیه رفتار کنند. تا به قول امامشان: آنطور نباشد که فقط حق ایران را بخورند و ایران را صاحب شوند. برای سردارشان مراسم خاکساری راه می اندازند و اتوبوس اتوبوس جمعیت از شهرها و دهات می آورند که چندین نفر زیر دست و پا میمیرند بعد میگذارند پای محبوبیت طرف! در عین حال خکسپاری خسروی آواز ایران شجریان را آنقدر تحت کنترل قرار می‌دهند که فامیل نزدیکش هم به زور به خاکسپاری میرسند. 

در همین یک سال، چندین دختر معصوم در قتلهای ناموسی جان باختند. حکومت منحط اسلامی بستری مناسب برای پرورش قاتلین زنان ایران زمین ساخته است و قوانین عقب افتاده اسلامی نیز پشتیبان بی چون و چرای آنهاست. صبا کرد افشانی، دختر آزادیخواه ایرانی را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند به دلیل حجاب نامناسب. پدر رومینا اشرفی را، که سر دختر سیزده ساله اش را با داس بریده بود، به ۹ سال زندان محکوم کردند. 

نرخ مواد اولیه غذایی با نرخ دلار بالا می‌رود و دلار هم که سوار موشک فضاپیما شده است. مردم هم چاره ای جز کوچکتر کردن سفرهایشان ندارند. فقط کسی از حکام و امرای مسلمان فاسد این حکومت هنوز باور ندارند که دیگر سفره ای نمانده که کوچکترش کنند. به قول نماینده جذاب مریوان، در چند ماه آینده نان خشک هم از سفره مردم حذف می‌شود. 

در همین چند ماه چندین کودک به دلیل نداشتن وسایل لازم برای ادامه کلاسهای آنلاین آنقدر تحت فشار بودند که خودکشی کردند. محمد موسی زاده یکی از این قربانیان بی گناه حکومتی فرومایه و بی بندی بار بود. البته برای دستگاه حکومتی که خرافه و موهومات را به جامعه تزریق می‌کند تا بقای انگل وارش را بر پایه همان خرافات مستحکمتر کند، حججی هایش را به امامزاده تبدیل می‌کند تا مردم بی سواد و خرافه زده به قبرش دخیل ببندند، فرزندی که شوق علم و دانش داشته باشد به چه کاری می اید؟ برای حکومتی که امام جمعه اش مانند چاقوکشان و باجگیران زنان را تهدید به اسید پاشی میکند، محکمترین میخ، میخ کم سوادی و موهومات مذهبی و خرافه پرستی است. 

کمی نزدیکند شویم به آبان سال پیش، میرسیم به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی که تا به امروز هم معلوم نشده شخصی که مسبب این جنایت بزرگ بوده کیست، ایا روزی به جزای عملش خواهد رسید؟ آیا هواپیمای مسافر بری در آن شب بخصوص به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار گرفته بود؟ تکلیف کسانی که دستور پرواز و بعد دستور شلیک دادند چه خواهد بود؟ 

و بالاخره از آبان امسال میرسیم به آبان خونین پارسال، و جوانانی که به خاک و خون کشیده شدند. خانواده هایی که عزادار شدند. جوانانی که زندانی و شکنجه شدند به جرم آزادیخواهی. 

ولی آگاه باشید آن کودکانی که تا کمر در سطل های زباله خم می‌شوند، آن کودکانی که در تظاهرات پدر کارگر مظلومشان حضور پیدا می‌کنند، آن کودکانی که بر سر قبر پدر و مادری میروند که حکومت از آنها گرفته است، آن کودکانی که سالهایی طولانی از وجود والدینشان محرومند و در زندان و ندامتگاه به ملاقاتشان میروند، یک روزی جوانانی برومند خواهند شد و ظلمتان را از خاطر نخواهند برد.

ما همه دربه دران جهانیم

زمانی زنی جوان بیست و دو ساله ای با فرزند کوچک یک ساله اش قصد مهاجرت از کشورش را کرد، با همه جوانی و تنهایی چنین تصمیمی را گرفت و خواست خطر را به جان بخرد و کوله بار ببندد. دلایل خود را داشت، مثل انقلابی که تبدیل به غولی آدم خوار شده بود، خیابان ‌هایی که با تمام خاطرات و زیبایی‌هایش تبدیل به میدان جنگی شده بودند از سنگرهای کمیته و پسر بچه های زیر هجده سال کلاشینکف به دست بر سر هر چهار راه و پاترول های گشت کمیته که یکه تازان آن بودند، جنگی که پایان نداشت و به تهران رسیده بود و موشکی که زمان زایمان او اولینش به تهران رسید و او در اطاق زایمان بود وقتی تهران لرزید، بیمارستان‌هایی که لبریز از مصدومین جنگی بود و او مادر پنجاه ساله اش را از دست داد به دلیل اینکه بیمارستان نتوانست اولیه ترین احتیاج یک بیمار کلیوی که دیالیز است را انجام دهد، تنها مانده بود و تمام اقوام نزدیکش ایران را ترک کرده بودند. او تنها مانده بود و به دنبال پناهگاه امن مهاجرت را انتخاب کرد. آن زن جوان من بودم با فرشید یک ساله ام، خطر کردم، شهامت به خرج دادم، حماقت کردم، خیانت کردم، هر کسی امروز نظر خودش را راجع به مهاجران و پناهندگان بر طبق افکار و تجربیات خودش بیان می‌کند. پیش داوری آزاد و بی خرج ولی انسانی ترین کار تلاش در درک موقعیت دیگران در زمان تصمیم گیریست. قبل از شیوع کرونا به نمایندگی بنیاد «با تو» و با همکاری شبکه ایران اینترنشنال سفری داشتم به کمپ های پناهندگان در ترکیه و یونان. سفری پر بار که نتایج بسیار شایسته و دستاوردهای بسیاری در زمینه اطلاع رسانی و کمک رسانی به مهاجرین اسیر در کمپ های خارج از استاندارهای جهانی به دنبال داشت. متاسفانه با شیوع کوید ۱۹ و قرنطینه کشورها برنامه های تدارکی ما هم با تاخیر روبرو شد، که صد البته به زودی ادامه پیدا خواهد کرد. ولی عزیزانمان همچنان درگیر و گرفتارند، ویروس کرونا آنها را بیش از همه در کمپ هایی کاملا خارج از استاندارهای بهداشتی اولیه تهدید می‌کند. چند روز پیش یکی از این کمپ ها که از پرجمعیت ترین کمپ های یونان است، کمپ « موریا» در جزیره لسبوس در اثر آتش سوزی از بین رفت  و حدود سیزده هزار نفر بزرگسال و چهارصد بچه بیگناه، به حاشیه ها و پیاده ‌رو ها و سواحل متروک رانده شدند. بنیادهای خیریه بسیاری در تلاش هستند تا با سازماندهی صحیح به این هموطنانمان کمک کنند، از همه دوستان عزیز و انسان دوستم تمنا می‌کنم، چرا ها و گمانه زنیها و پیش داوری‌ها را به کنار بگذارند و با مهربانی هر کمکی هر چند کوچک به این بنیادها برسانند. ما همه دربه دران جهانیم من در اینجا با چشمی به سوی ایران، تو در ایران با مشکلات هر روزه، او در جزیره‌ای در یونان که همان داشته های کوچکش را آتش بلعید.

Neek Foundation

Yasmine Pahlavi

Because We Carry

Stichting Bootvluchteling

Euro Relief

Choose Love

Refugee for Refugees

اتفاقات اخیر و مقایسه ایران و امریکا

 به نظر میرسدکه اول باید به جهانیان یاداوری کرد که برده داری مختص امریکا نبوده و کشورهای دیگر هم در این خرید و فروش انسان سهیم بوده اند.  آنها این قانون ضد انسانی را تقریبا در اواسط قرن هجدهم  غیر قانونی اعلام کردند 

…۱۸۴۶دانمارک، ۱۸۴۸ فرانسه، ۱۸۵۱ برزیل، ۱۸۵۸ پرتقال، ۱۸۶۱ هلند، ۱۸۸۶ کوبا

ایران که تاریخی کهنتر در برده داری و کنیز و غلام بچه پروری دارد، از چرخه این کشورها خارج نبوده و از  برده داری رنگین پوستان آفریقایی هم بی بهره نبوده است. چنانکه هنوز در جنوب ایران هموطنان عزیزی داریم که نژاد و جدشان بازمیگردد به آفریقا. 

 

 

از نظر تمدن امروزی و اهداف حقوق بشری و آزادی‌های انسانی و مذهبی تاریخ ایران بازمیگردد به ۲۵۰۰ سال پیش و کوروش بزرگ. امپراتوری که از آفریقای شمال شرقی تا آسیای غربی و آسیای میانه و از مدیترانه تا هندوستان را زیر نگین داشت و بزرگ‌ترین دست آوردها را در قوانین حقوق بشری به نام خود ثبت کرده است. او در سال ۵۳۹قبل از میلاد مسیح، بعد از فتح بابل برده ها را آزاد کرد و آزادی مذهبی و برابری نژادی اعلام کرد. سنگ نوشته کوروش کبیر زیر بنایی بود برای حقوق بشر امروز

 

و اما امریکا، چهارم جولای سال دوهزار و بیست ۲۴۴ ساله می‌شود. غیر قانونی شدن برده داری در امریکا بازمیگردد به ۱۵۵ سال پیش. اول ژانویه ۱۸۶۳م آبراهام لینکلن سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی امریکا را برای رهایی برده ها اعلام می‌کند و در تاریخ ۱۸۶۵م برده داری به طور کلی غیر قانونی اعلام می‌شود

 

ایرانیان و امریکایی ها وارثان چنین تاریخی هستند، جدا از سیاستهای خارجی مزورانه دو کشور که هر دو صاحبان دست‌هایی آلوده اند، ولی حقوق انسانی افراد در این دو کشور را می‌توان در چند دهه اخیر با وجود تکنولوژی و خبر رسانی الکترونیکی به راحتی قیاس کرد

 

مرگ جورج فلوید موجب تظاهرات شدیدی شد که در بسیاری از شهرهای امریکا به اغتشاش و هرج و مرج انجامید. تظاهرات علیه نژادپرستی در امریکا به شهرهای بزرگ اروپا هم رسید

بررسی تاریخی نژادپرستی در امریکا با تکیه بر مدت کوتاه تاریخی که از زمان برده ‌داری میگذرد، نشانگر پیشرفت سریع جامعه امریکا در این زمینه است. ۱۵۵ سال پیش برده داری در امریکا غیر قانونی اعلام شد. در عرض این سالها قوانین بسیاری در ادامه و تقویت این اصل وضع شد، قوانین تفکیک نژادی از قبرستان، قطار، اتوبوس و مدرسه سفید پوستان و سیاه پوستان در سال ۱۸۹۶م به داشتن تسهیلات یکسان ولی جداگانه تبدیل شد. قانون جدا ولی یکسان، بعد از تلاش‌ها و دادگاههای مدنی پی در پی و جنبش‌ حقوق مدنی، در سال ۱۹۶۴م برچیده شد و تبعیض بر پایه نژاد، رنگ، مذهب و جنسیت غیر قانونی اعلام شد. در ۶۰ سال گذشته جامعه امریکا تلاش در تقویت این قوانین دارد و با توجه به اتفاقات غیر انسانی که در اثر افکار نژادپرستی و کمبودهای سیستم اجتماعی امریکا رخ داده است، مردم مصمم در راه رسیدن به جامعه ای یکسان ایستادگی می‌کنند. این ایستادگی سیستم را وادار به تغییرات اساسی و بی چون چرا کرده است. این تغییرات را می‌شود به وضوح در مقایسه کیس جورج فلوید ۲۰۲۰م و آمادو دیالو ۱۹۹۹م تشخیص داد. 

امادو دیالو جوان ۲۳ ساله ای بود که به امریکا برای ادامه تحصیل مهاجرت کرده بود و ساکن نیویورک محله برونکس بود. چهار افسر پلیس نیویورک با لباس شخصی، او را در فاصله راهروی دو متری درب منزلش با شلیک ۴۱ گلوله به قتل رساندند. از این تعداد ۱۹ گلوله به امادو اصابت کرده بود از جمله به کف پایش که نشان دهنده شلیک به او بود حتی وقتی بر زمین افتاده بود، او بجز کلید خانه اش و کیف پولش چیز دیگری همراه نداشت. دستگاه قضایی و اداره پلیس نیویورک به پشتیبانی چهار افسر پلیس برخاستند. آنها هرگز دستگیر نشدند، گروههای حمایت از حقوق رنگین پوستان ماهها برای به محاکمه کشیدن آنها تلاش کردند، و سیستم قضایی بلاخره با تغییر محل دادگاه از برونکس به آلبانی نیویورک که محلی کاملا سفیدپوست  نشین است و تغییر افراد هیئت جوری، چهار افسر تبرعه شدند و تا امروز هم به کار و دریافت رتبه بالاتر مشغولند! آیا امریکا ساکت نشست؟ آهنگی که برایتان به اشتراک گذاشتم توسط بوروس اسپرینگستون تهیه شد که به یاد امادو و ۴۱ گلوله ای که به طرفش شلیک شد و او بی پناه در دالان خانه اش آنها را به تن خرید، تهیه و در تورهای سراسری این هنرمند اجرا شد. هنرمندان و جامعه امریکا از اعتراض به سیستم قضایی و نژاد پرستی در دستگاه پلیس دست نکشیدند و تفاوت را امروز در باره جورج فلوید مشاهده میکنیم.  در کیس جورج فلوید در عرض چند روز، هر چهار افسر پلیس از کار اخراج شدند. هر چهار نفر به جرم قتل در انتظار محاکمه هستند و در زندان بسر میبرند و ضمانت یک میلیون دلاری برای آزادی موقتشان تعیین شده است

 

بازمیگردیم به ایران و قدمت هفت هزار ساله تمدن و پایه گذاران حقوق بشر در دوهزار و پانصد سال پیش. ما کجا قرار داریم؟ آیا ما میتوانیم امروز در دادگاه عقل و انصاف خودمان بایستیم و چشم در چشم نیاکانمان بدوزیم و سرافراز باشیم در نگاهداری میراث ارزنده آنان؟ 

کشتار خونبار سالها۶۷، قتلهای زنجیره ای نظام، کشتار ۷۸،کشتار کوی دانشگاه، کشتار معترضان سال ۸۸، سرکوب تضاهرات ۹۷، سرکوب و کشتار ۹۸، زندانهای لبریز از دانشگاهیان فعالان سیاسی و حقوق بشری و مدافعین طبیعت و مدافعین حقوق زنان و نویسندگان و روزنامه نگار و شاعران آزادی. این حکومت مذهبی خونخوار من را فقط به یاد حکومت‌های خونبار و کوتاه مدت کشورهای آفریقایی می اندازد، مانند ایدی امین رییس جمهور اوگاندا. او به قصاب اوگاندایی معروف بود فقط خوش شانسی مردم اوگاندا کوتاه بودن حکومت خونخوار او بود که هشت سال به طول انجامید. مردم ایران ۴۱ سال است آزادی، ثروت اقتصادی، حیثیت جهانی شان به زیر نعلین اخوند از بین رفته است. در زمینه های نژادپرستی هم به عنوان یک ایرانی فقط باید سکوت پیشه کنیم. رفتارهای اخیر کشور ایران با همسایگان افغانمان باید مهر سکوت بر لبانمان بکوبد. کرد و بلوچ و بختیاری و لر..... دیگر نژادهای ایرانی هم تحت تبعیض سیستماتیک حکومت اسلامی دائما به خاک و خون کشیده میشوند،حتی از تسهیلات اولیه برخوردار نیستن

دیروز با عراق دشمن بودند، امروز با خرج ریال ایرانی در آنجا تاخت و تاز سیاسی می‌کنند و میلیاردها تومان خرج قبور مذهبی کربلا میکنند. اخوندهای رنگ و وارنگ سخنرانی می‌کنند و در مورد واجب بودن عقد موقت زن‌ها برای زوار عراقی در مشهد تبلیغات می‌کنند! که من ایرانی اینطرف دنیا با تعجب هر چه تمامتر مقاله ای بخوانم در روزنامه تایمز که چگونه مشهد را تبدیل به تایلند عراقیها کرده اند. با عربستان بر سر جنگ‌های نیابتی منطقه دشمنند و مردم را در گرداب چه کنم چه کنم انداخته اند از طرفی عربستان دشمن وهابی آنها است از طرفی بنگاههای زیارتی وقت سر خاراندن ندارند برای سفر حج عمره و واجب! اگر دشمن است چرا سالیانه میلیاردها به جیبشان میریزیم؟ جوانان ما بی آینده با مدارک تحصیلی به هر قیمتی، به دنبال خروج از کشورند، حتی اگر شده به قیمت جانشان تمام شود و یا در کمپهای وحشتناک بین راه تا کشور مقصد چندین سال اسیر باشند. مشاغل به واسطه روابط اشغال می‌شوند نه تحصیلات و ضوابط. اقلیت‌های مذهبی در عذابند و در زندان خلاصه به نظر می‌رسد در حال حاضر هیچ اثری از آزادی مذهبی و نژادی کوروش کبیر در ایران باقی نمانده است

 

فقط به دلیل اینکه ۴۱ سال در صف مدرسه و جشن و عزاداری در گوشمان کرده اند مرگ بر امریکا، این کشور را شیطان بزرگ تلقی نکنیم. بیایید از دست اوردهایشان بیاموزیم. ایستادگی آنها را در در این چند هفته به خاطر داشته باشیم، یاد بگیریم چگونه جهانیان را با خود در وانفسای بیماری کرونا همراه کردند. اجازه ندهیم خشکه مذهبهای ولایی چون بر ما سلطه دارند و بوق‌های تبلیغاتی در دستشان است مسیر فکریمان را تغییر دهند. امروز، در جهان عقل و علم جایی برای حکومت مذهبی وجود ندارد. بخصوص در کشوری که دو هزار و پانصد سال پیش حقوق بشر را پایه گذرای کرده است