درگیریهای رژیم آخوندی بامردم ایران، آرامش را به خاورمیانه هدیه کرده است. هفت هفته خونین از شروع انقلاب نوین ایران میگذرد و نیروهای دژخیم حکومت اسلامی هر روز دستشان بیشتر به خون مردم ایران اغشته میشود. درسته که کشورهای همسایه آماده میشوند برای دفاع از حمله موشکی حکومت خونخوار، ولی در آرامشی موقتی به سر میبرند. شاهد بودیم که در این چند هفته نه تنها موشکی بین لبنان و اسرائیل رد و بدل نشد، بلکه قرارداد تعیین مرزهای دریایی بین این دو کشور امضا شد! دولت جدید عراق با رای اکثریت پارلمان این کشور تشکیل شد و شروع به کار کرد! فلسطین و یمن روزهای بدون کشت و کشتار و آرامی را میگذارنند! در افغانستان بمبی در مسجد, جاده و یا دهستانی منفجر نشده است! دلیل این آرامش در خاورمیانه در گیری رژیم ننگین اسلامی با مردم ایران است. آنها و تمام نیروهای نیابتی بی شرمشان در داخل ایران مشغول کشتار و سرکوبند. آیا اروپا و امریکا قادر به درک این معادله ساده نیستند؟ The Mollah’s regime's conflicts with theIranian people seems to have gifted tranquility to the Middle East.Seven bloody weeks have passed since the start of Iran's novel revolution, and the Islamic regime's brutal force’s killing-machine are getting rougher and more murderous against thepeople of Iran. Although the neighboring countries are preparing for the missile attack of the bloodthirsty Islamic government, but its weeks that they are living a peaceful life. We witnessed that in these few weeks, not a single missile was exchanged between Lebanon and Israel, but an agreement was signed to determine the maritime borders between these two countries! The new government of Iraq was formed by the majority vote of the parliament of this country and started working, without the negative intervention of Islamic proxy forces! Palestine and Yemen spent days without bombing, killing and disturbance of there peaceful lives! No bombs have exploded in mosques or roadsides or villages in Afghanistan! The reason for this calm in the Middle East, although a blessing, is because the disgraceful Islamic regime is busy killing its own people. They and all their shameless proxy forces are busy killing and oppressing people inside Iran thus finally allowing peace elsewhere. Aren't Europe and America able to understand this simple equation
هشیاری ایرانیان
هشیاری ایرانیان حیرت بر انگیز است. جوانانی که شبانه روز در کف خیابان در حال تعقیب و گریزند، با هشیاری بی نظیر اخبار داخل و خارج را میجوند و تفاله های تلخ اخبار دروغ را به صورت نظام خونخوار تف میکنند The intelligence of Iranians people is amazing. The youths who are in the street battlefield day and night, chew up domestic and foreign news with a unique alertness and spit out the bitter scum of the false news in the face of the bloodthirsty regimen #مهساامینی #نیکاشاکرمی #مهرشادشهیدی #حدیثنجفی #حسینرونقی #مینومجیدی #اعتصابات_سراسری
گلهای آفتاب گردان
به گلهای آفتاب گردان این پدر داغ دیده نگاه کنید، به حرفهای سنجیده و خالی از کینه اش گوش کنید. ببینید چگونه بغضش را با عشق عوض کرده. غم نبود فرزندش را به عشق ورزی به بچه های ایران تبدیل نموده. در این روزها اوست که استاد دانشگاه آزادی است #مهساامینی #نیکاشاکرمی #حدیثنجفی #محمودکشوری #رضاشهیرنیا #مهرشادشهیدی #زنزندگیآزادی #اعتصابات_سراسری Look at the sunflowers of this mourning, heart-broken father, listen to his thoughtful and resentment free words. See how he replaced his hatred and helplessness with love. He turned the sadness of his child's absence into love for the children of Iran. In these horrible bloody days, he is the master of the freedom university
آینده نزدیک
اخوند و ملا دیگر جرات نخواهند داشت که با عبا و عمامه و نعلین پا به خیابان بگذارند و بازخواهند گشت به شغل اصلی خود که مهمل گویی و داستان باقی است تا یک عده گریه کنند. کله گنده هایشان و مافیای اخوندی هم در حال اسباب کشی به روسیه و ونزوئلا هستند با مال و منال ملت ایران. ولی تو بسیجی که برای یک قرآن دو زار، سه چهار کیلو گوشت، چند ماه اجاره خونه، داری بچه های مملکت را میزنی و میکشی، یادت باشه خورشید بر فردای ازادی طلوع خواهد کرد و تو باید در چشم فامیل و دوست این از جان گذشته گان نگاه کنی Ayatollahs and Mullahs will no longer have the courage to walk on the streets with Abba and turban. and will return to their main occupation, which is stupid talk and crazy stories, until some delusional people cry. The mob of ayatollahs, and there killers and gangs are moving to Russia and Venezuela with the wealth of the Iranian nation. But you, Basij and revolutionary grade soldiers, who are fighting and killing the country’s children for as little as a plastic bag of meat, some months of rent, remember that the sun will shine on the freedom-day, and you have to look in the eyes of the victims family and friends #mahsaamini #nikashakarami #hadisnajafi
Iran and the World Politicians
سیاستمداران جهان آیا کر شده اید؟ ملت ایران به دنبال اصلاح این رژیم صفاک و رهبر خونخوارش نیستند، آنها تغییر رژیم را خواهانند. چه سود سرشاری به شما میرسد که همچنان به دنبال کوچک کردن انقلاب نو رسیده ایران هستید؟ و برای بازگشت به میز مذاکرات پرپر میزنید؟ چرا همچنان به دنبال خنثی سازی رژیم ایران هستید؟ وقتی خود ملت ایران از ان عبور کرده اند و برای تغییر رژیم فریاد میزنن؟ رژیمی که با سیاستهای خارجی تروریستی ثابت کرده قابل اعتماد نیست، چرا همراه مردم ایران نمیشوید؟ رابرت مالی شما بی شک خودتان را به کوچه علی چپ زده اید! مردم دیگر به چه زبانی بگویند این حکومت را نمیخواهند؟ چند هزار نفر کشته باید بدهند؟ به چند زندان و دبستان و دبیرستان باید حمله شود و بی پناهان کشته شوند؟ تا اینکه ریئس جمهور بایدن اعتراف کند ، این رژیم قابلیت حکومت ندارد و باید برود؟ مگر هلری کلینتون دستور پرواز ممنوع بر آسمان لیبی را نداد، برای به زانو در آوردن قزافی؟ بعد از اعتراضات عظیم ایرانیان خارج و انقلاب حق طلبانه ایرانیان داخل، این بازیهای کثیف سیاسی شما سردمداران دولتهای امریکا واقعا اسفناک است و خیانت است به مردم رنج کشیده ایران
World politicians have you become deaf? The people of Iran want this murderous government and it’s bloodthirsty leader to be destroyed, and they shout for regime change. What is the benefit to you that you seek to minimize the revolution of young Iran? Why you want so desperately to return to the negotiating table? Why are you still seeking to neutralize this regime? the nation of Iran took a historical leap and are shouting for regime change? A regime that has proven to be untrustworthy with terrorist foreign policies, why don't you join the people of Iran? Robert Malley , you have undoubtedly left yourself in denial!! In what language can people say they don't want this government? How many thousands of Iranian should be killed? How many prisons and elementary, high schools, universities should be attacked and the helpless people getting killed? Until President Biden admits, this regime is not capable of governing and should go? Didn't Hillary Clinton order a no-fly zone over Libya to bring Gaddafi to his knees? After the huge protests of Iranians abroad and the rightful revolution of Iranians inside, these dirty political games of the leaders of the American governments and other world leaders are really pathetic and a betrayal of the suffering people of Iran
عشق
سلام بر دوستان عزیزم و همچنین سلام بر همه سایبریهای فیک حکومت، سلام به همه مردان و زنان عقب افتاده و فحاش، سلام بر انسانهای نابالغ فکری که حسادت فرمان افکارشان را در دست دارد، سلام بر زن ستیزان حرفه ای که فقط اشپزخانه را جای زن میدانند، سلام به کوته فکرانی که شخصیتشان به اندازه دور کمر و لاغری و لبها و گونه های متورم وابستگی مستقیم دارد، سلام بر همه ته مانده شربت نوشان اربعین که شاید بهزودی در اثر کرنا در بین ما نباشند، سلام بر مسافران اربعین که مرز شلمچه عراق را با زور وحشیگری و کوری مذهبی شکافتند و خرابکاری کردند به همه قوانین کرنا و اصول مرزی مدرن و امروزی، سلام به طرفداران خواننده های قداره بند مذهبی و تمدن ستیز ، سلام به دو سه تا فامیل نخاله که دست از پول کوتاه شده مشغول شایعه پاکنی هستند، سلام به حسین شریعتمداری که سه ثانیه فالش خواندن ابی برایش آنقدر ارزشمند بود که آن را با دروغگویی به همه کنسرتها تعمیم داد و تیتر روزنامه رسمی حزب اللهی کیهان کرد، سلام به هنربندان نیم بند فراموش شده که چند ثانیه فلاش خواندن ابی برایشان موجب شادی شد، و خلاصه سلام به همه دشمنان صمیمی خودم که با همه نفرتی که از من دارند از آنها بسیار راضیم چون همیشه از آنها آموخته ام و اقدامات بعیدی آنها برایم پر واضح است. همچنان که بعد از کنسرت بی نهایت موفق ابی در استانبول که اولین خواننده خارج نشین بود که با شهامت بعد از کرونا به اطراف ایران آمد و به تمام دوستدرانش که از کنسرتهای کنسل شده اول همه گیری کرنا، شانس استفاده از بلیطهایشان را داد، و با تدابیر به کار گرفته، کارت واکسیناسیون و آزمایش کرنای هفتاد دو ساعته و دمای بدن همه در درب ورودی چک شد، و از همه مهمتر ابی با چنان آمادگی با وزنی پایین آمده و خوش تیپ بر روی استیج ظاهر شد و برنامه پر قدرتی ارائه داد که همه جا نوشتند ابی دوباره جوان شده، همانطور که دیدید دقیقا همین قسمت را نشانه رفتند که بسیار خنده دار است و قابل پیش بینی. ولی چه میشود کرد که بر خلاف کنسرتهای حکومتی و پلی یک و لب زن، کنسرتهای حرفه ای ابی کاملا زنده است و سه ساعت برنامه زنده همیشه میتواند نقایصی داشته باشد که طبیعی است. من و ابی عاشقانه و بی ریا سی سال است که به زندگی مشترک و لبریز از آرامش و صفایمان ادامه میدهیم، این حقیقت که میخی داغ است در چشم عده ای، همیشه مورد بحث بوده و خواهد بود، چرا؟ چون اسلام حکومتی بسیاری از مردهای ایرانی را تبدیل به زورگو هایی کرده که خانه مجردی داشتن مسافرت مجردی رفتن و جمعهای مجردی داشتن برایشان عادیست، زنهایمان را تشنه عشق واقعی مرد زندگیشان کرده و چون بی محلی میبینید طاقت دیدن حتی عکسهای مشترک زن و شوهر های صمیمی و عاشق را ندارند، زنها از فقر حاضر به صیغه شدن هستند تا چند صباحی سقفی بالا سرشان باشد پس زنی را که در ازدواج دومش خوشبخت است زن دوم مینامند و بی سوادی خود را به رخ میکشند، غافل از اینکه در یک کشور پیشرفته داشتن دو زن برای آقایان جرم است محکومیت زندان دارد. ما از سرزمینی می آییم که زنها که موجودات درجه دومی هستند، اگر همسرشان دوستشان بدارد و او را در مهمترین تصمیم گیریهایش شرکت دهد، زن ذلیل است. اگرزنی زیر بار زورنرود و عقاید خود را داشته باشد و رو در روی عقاید پوسیده قرون وسطایی ایستادگی کند فاحشه است. اگر شهامت ورود به جهان مردان را داشته باشد ودر تصمیم گیریهای آنها مشارکت داشته باشد خرابکار است و همه در انتظارند تا با کوچکترین اشتباهی سنگسارش کنند چون سالها تشنه به خونش بودند. اگر زنی شهامت خروج از ازدواجی ناموفق را داشته باشد و در ازدواج بعدیش خوشبختی را دریابد خراب است. اگر ازدواج دوم این زن با مردی باشد که تجربه زندگی سختی را پشت سر نهاده و تلاش در یافتن خوشبختی در ازدواجی دوم را دارد، او را شوهر دزد مینامند. در همین فرهنگ پوسیده اجتماعی، هنرمندانمان باید خود را تافته جدا بافته بدانند و از زندگی خصوصی آنها و زنهای متعددشان و دختران عقدی زیر سن قانونیشان و شوهران از شمارش خارجشان و بچه های فراموش شده و معتاد و اسیر زندانشان بی خبر باشیم، اگر هم شخصی مانند ابی با مردم هم رنگ باشد و لحظات زندگیش را با مردم شریک شود و بارها دوربین تلویزیونها زندگی خصوصی او و زن وبچه هایش را با مردم قسمت کنند، نه تنها قدر دان صمیمیت و یک رنگی او و خانواده اش نیستیم بلکه هزار وصله ناجور به او و خانواده اش به دروغ میبندیم، چون آدم حسابمان کردند و حس میکنیم اجازه صادر کرده اند تا در تمام امور زندگیشان دخالتهای بی جا و غیر حرفه ای کنیم که این فقط و فقط نشانگر بی جنبه بودن این عده از ایرانیان اصیل میباشد! در نهایت صفحه من باز است که همه نامبرده ها هجوم بیاورند و به لیچار گویی ادامه دهند. چون برای من آن پنجاه هزار لایک کننده مهم است نه آن هزار لیچار گوی روبات رژیم، بیماران روانی و پول پرستان سر در جیب دیگران. هرگز هیچ قدرتی توان بستن راهم را ندارد چون من آزادی را آموخته و با همه وجودم حس کرده ام چون با تمام وجود از افکار عقب افتاده و مذهبی که به زور به دیگران حقنه میشود متنفرم، چون برای زنانی که مقاوم و جنگجو هستند اعتبار و احترام بی نهایتی قائلم، چون با وجود عشق به زیبایی از زیبایی ظاهری بدون مغزی متفکر بیزارم، چون از هنرمندی که در خدمت حکومتی خونخوار و دزد است بیزارم، تا ابد خودم هستم و خواهم ماند. برای بد خواهان ابی عزیزم هم خبری دارم: عشق ابی به طرفدارانش یک عهد پنجاه ساله است. این عشق سانسور دیده است، زندان دیده است، جنگ دیده است، دشمنی و عناد دیده است، تبعید و دوری دیده است، سفرهای راه دور و مشکلات سفر دیده است، ولی همچنان پا بر جاست و خودتان را هم تکه تکه کنید خللی در آن ایجاد نخواهد شد. من ایمان دارم اگر زمانی من در این دنیا نباشم و یا زبانم لال ابی عزیزم نباشد این طرفداران عاشق هستند که از تک مانده این عشق نگهداری خواهند کرد. در نهایت تشکر بی کرانی دارم از مهتاب نازنینم که این عکس بی هوا را از ما در استانبول گرفت و یک لحظه عاشقانه دیگر من و ابی را جاودانه کرد.
همچنان پا بر جاست و خودتان را هم تکه تکه کنید خللی در آن ایجاد نخواهد شد. من ایمان دارم اگر زمانی من در این دنیا نباشم و یا زبانم لال ابی عزیزم نباشد این طرفداران عاشق هستند که از تک مانده این عشق نگهداری خواهند کرد.
!کرونا، واکسن، موج چهارم، ظریف و حاج قاسم
از زمان اختراع دستگاه تشخیص کرونا توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک سال و چند روز میگذارد. و اما آن دستگاه، نه تنها یک تشخیص نداد و پیشگیری نکرد بلکه مردم زجر کشیده ایران در حال حاضر پذیرای موج چهارم کرونا و کرونای هندی هم هستند. صد البته هنوز هم ملت ایران خبر ندارند تولید واکسن داخلی به کجا رسیده، همانطور که از جزئیات قرارداد ایران و چین بی خبرند! البته آقای رائفی پور میگوید انچه در داخل تولید میشود مخلوطی از واکسن چینی و هندی میباشد. و تکیه میکند یا بهتر است بگویم حرف در دهان آقا میگذارد که «ما واکسن امتحان شده میخریم»! اصلا اینها گویی ابرو را خورده و حیا را سر کشیده اند و در مبحث دروغگویی دیگر حد و مرزی قائل نیستند! مجری یاد آوری میکند که آقا گفتند امریکایی و انگلیسی نمیخریم. ولی ایشان اصرار دارند که، خیر گفتند هر چه معتبر باشد میخریم! انگار نه انگار که سخنرانی جناب آقا در جهان پخش شده است و جهانیان از قدرت تصمیم گیری یک پیرمرد متوهم برای ملتی بزرگ دهانشان باز ماند! البته بعد هم طبق معمول پرداخت به تئوریهای توطعه همیشه گیش که امریکا در گوانتانامو دارد بر روی زندانیان واکسن امتحان میکند. واقعا جای تعجب دارد که این خبرهای ساخته و پرداخته تئوریهای انقلابیشان را به راحتی پخش میکنند، ولی از حقایق روزمره امریکا صحبتی نمیشود. نمیگویند که مردم اینجا از جمله خود بنده و خانواده ام واکسینه شده اند، نمیگویند همه به کار و زندگی بازگشته اند و حتی رستورانها و سینماها و اماکن تفریحی قرار است تا دو ماه دیگر از ظریفیت نیمه به کامل برسند، نمیگویند که از امروز افرادی که واکسینه هستند اجبار به استفاده از ماسک در خیابان و اماکن عمومی را ندارند. آنقدر دروغ میگویند که دروغگویی یکی از مسایل بسیار عادی در جنگ، در سیاست و مذهب و خداپرستیشان شده. جناب ظریف هم که یک بمب مهیج در جهان به انفجار رساند، با گفتگویی که به بیرون درز پیدا کرد. همانقدر بگویم که برای یک نمونه غلو کوچک ایشان در مصاحبه، بیچاره جان کری دو روز است دارد قسم و آیه میخورد که دست از سرش بردارند. لعنتی کم چیزی هم نگفته فقط یک قلم ابراز داشته که آقای کری ۲۰۰ عملیات اسرائیل در ایران را به ایشان لو داده. یعنی اگر قرار باشد کمی جدی راجع به آن فکر کنیم ایشان وزیر وقت امور خارجه امریکا را به جاسوسی متهم کردند. مابقی حرفها مقوله جدیدی در بر نداشت. اینکه آقا و حاج قاسم نایبان روسیه در جنگ سوریه بودند و ایران به نوکری روسیه و پوتین در آورده شده که چندان موضوع جدیدی نبود و همه به وضوح این اصل را درک کرده بودیم. اینکه آقا و دار دسته اش با برجام به مانند رئیسشان اقای پوتین مخالف بودند و هر آنچه در چنته داشتند به کار بردند که برجام بر هم بریزد و ایران همچنان نوکر وار در سوریه قلاده بر گردنِ روسیه باشد هم چندان جدید نبود. اینکه ایران توسط حکومت اسلامی به مستعمره دو کشور الیگارشی روسیه و کمونیستی چین در آمده هم حتی دیگر تعجبی بر نمی انگیزد! تمام مصاحبه ایشان مهر تا ئیدی بود بر اینکه ایران به سرکردگی اقا و سپاه پاسداران سر دسته جنگ طلبی، ویرانی، قاچاق و ادمکشیهای منطقه ای است و دیپلماسی حکومت اسلامی دروغیست بزرگ برای وقت تلف کردن. و اما در گیر و دار درز کردن این مصاحبه مردم ایران دارند روزانه توسط کرونا از بین میروند. رئیس ستاد اجرائی امام میگوید برای تهیه واکسن «برکت» حتی وسایل ستاد را فروخته، من که بغض گلویم را گرفت. آقای نمکی وزیر محترم بهداشت هم که دیگر از وعده های سر خرمنش خسته شده و ادعا میکند مگر واکسن هست برای خرید که ما نمیخریم؟ کسی نیست بگوید دادش دیر آمدی سوختی. معلوم نشد اینها واکسن میخرند یا اختراع میکنند؟ آن زمانی که کشورهای مسئول برای مردم سرزمینشان واکسن پیش خرید کردند شما داشتید برای دنیا با در قابلمه بابا کرم میرقصیدید. آقایان نخبه دارند طرح میریزند برای پولی کردن واکسن که صدای رئیس نظام پزشکی ایران را در اورده اند، و ایشان به نا کار آمدی مدیریت بحران اشاره میکنند، که باز هم موضوع جدیدی نیست. در آخر باز میگردم به اول این نوشته و یاد آوری میکنم به آقای رائفی پور، جناب لا اقل در دروغگوییهایتان از کشور دیگری مثال بیاورید که میلیونها ایرانی در آن زندگی نکنند و امروز مجانی واکسینه نشده باشند و به راحتی این دوران را نگذرانده باشند و امروز به آرامی مشغول بازگشت به زندگی معمولی خویش نباشند. بهتر است ۳۳۰ میلیون امریکایی را مثال بیاورید که امروز اکثرشان مجانی واکسینه شده اند نه زندان گوانتانامو که حتی معلوم نیست چند زندانی دارد و آیا کفاف آزمایشات متحیرالعقول شما را میدهد. کسی به داد مردم برسد که از تجویز روغن بنفشه تا واکسن چینی و روسی و هندی و فروش قاچاق در ناصر خسرو تا داروی حاوی تریاک آنها را به جایی رسانده است که واکسن را با طیب خاطر بخرند، تازه زیر چشمی مواظب باشند که در نیمه راه رئیس رؤسا واکسن را نقاپند!
نمایش آشکار اسارت یک ملت به دست یک دیکتاتور
هر چه فکر میکنم به این نتیجه میرسیم که بعد از سرکوب اعتراضات عظیم سال ۸۸ و بی تفاوتی جهان به قصابی ایرانیان به دست حکومت خونخوار، اجازه ای نادیده برای جنایات آشکار حکومت ایران و رهبر آن صادر شد. این روند را در جنایات آشکار و پرروئیهای بین المللی رژیم میتوان مشاهده کرد.
مانند دزدیدن افراد ضد حکومت از کشورهای همسایه و از بین بردن آنان، که قبلا بدون ارتباط با حکومت افراد را میدزدیدند و سربه نیست میکردند، مانند تمامی ترورهای فعالین ضد حکومت ایران در چهل سال گذشته.
امروزه اما با غرور افراد را در حریم قانونی مرزهای کشوری دیگر میدزدند، از پروسه جابجایی آنان فیلمبرداری میکنند و در فضای مجازی پخش میکنند، با وجود اینکه شخص شهروند کشوری دیگر است، او را شکنجه و بازجویی میکنند و از او اعترافات اجباری میگیرند و در تلویزیون رسمی کشور ایران پخش میکنند، و بعد از دادگاهی فرمایشی به دار می اویزند. اعدام روح الله زم نمونه کاملی بود از بی اعتنایی رژیم تروریستی ایران به قوانین بین المللی و جهان ازاد.
همین روند لات مابانه و خارج از عرف جهانی را در برخورد با ساقط کردن پرواز اوکراین داشتند. و متاسفانه جامعه جهانی نیز بعد چند سخنرانی و تسلیت، دست آنها را باز گذاشت تا هر چه دل تنگشان میخواهد انجام دهند. البته با خانوادههایی طرف هستند که خارج از ایران زندگی میکنند و مشخص است تا پای جان ایستادگی میکنند تا حق کوچکی از جانهایی که به عمد گرفته شده را احیا کنند و هر لحظه یاد اور جهان باشند و کشورهای دیگر را مجبور به باز نگه داشتن چشمهایشان کنند.
آخرین گلی هم که به سر مردم اسیر ایران زدند توسط بابا جان ملت، دیگر شاهکار بود. پدر دیکتاتور ایران یک تنه و به تنهایی برای هشتاد میلیون ایرانی تصمیم گرفت تا موش آزمایشگاهی کوبا شوند. ایشان به راحتی در سخنرانی اخیرشان، خرید واکسن از امریکا و المان و فرانسه را ممنوع کرد، درست انگار با لجبازی کودکانه ای دلش میخواست یک دهن کجی حسابی به این کشورها بکند و دلش خنک شود. ملت ایران هم بر و بر نگاه کردند بدون راه چاره تسلیم شدند. البته طبق روال همیشگی که همگی این اخوند و اخوند زاده ها در خارج از ایران و بیمارستانهای مجهز مداوا میشوند، جناب معظم الله و فک و فامیلشان و افراد سطح بالای حکومتی بدون تردید تا امروز از فواید واکسنهای فایزر و مدورا مستفیض شده اند فقط قمار بر روی جان هشتاد میلیون ایرانیست که به نظر میرسد انقدرها هم مهم نیست. فقط کمی به این معامله نان و آب دار توجه کنید، متوجه میشوید که بابا جان با توجه به سرمایه ای که دارد(یک کشور با هشتاد میلیون جمعیت) به چه قیمتهای گزافی معامله خواهد کرد. از آنجا که کشورهای ممنوع شده چون المان و امریکا و انگلیس و فرانسه دارای واکسن هستند و واکسینه کردن را برای افرادی که در روز در برخورد مستقیم هستند را شروع کرده اند و فاز بعدی افراد مسن و تحت خطر هستند. باید دید چه مبلغ و یا چه معامله سیاسی قابل تاملی باعث شده این قرعه به نام کوبا بیافتد که در حال “مثلا” تکمیل واکسن است!!! که نه تنها تن به معامله خواهد داد بلکه با توجه به یک آزمایشگاه عظیم و میلیونها ایرانی، این جزیره کوچک دریای کارائیب میتواند به پیشرفتهای ژنتیکی بی نظیری دست یابد. البته در این میان بابا جان دیکتاتور هم که سالهاست دارد به کشورهای همسایه و بعضی کشورهای امریکای جنوبی باج میدهد که جای پایی باز کند، امید دارد به زیر سبیل امریکا ورودی پیدا کند. زهی خیال باطل، شوروی زمانی نهایت تلاشش را کرد و با کله بر زمین خورد. و همچنان بهشت برین هر کوبایی با کمونیستی ترین تفکرات، امریکا است و آرزوی نهایی آنها زندگی کردن در امریکا.
از همه خنده دارتر نظرات مشعشع نمایندگان “مردم” در مجلس و وزیر وزرا و خلاصه سردمداران حکومتی است که برای دلخوشی بابا دیکتاتور جملاتی میگویند که آدم شاخ که سهل است دم هم در می آورد. واکسنی که عقیم میکند، چیپس در بدن مردم فرو میکند، سرطان زا است، و تشکرات است که به طرف بابا جان سرازیر شده بابت این تصمیم گیری محکم و با صلابت. وقتی این شیرین کاریهای ابلهانه را میبینم، با خود فکر میکنم، آیا واقعا ما در ایران به این اندازه مردم بی مطالعه و کم سواد داریم؟ که این افراد به خود اجازه میدهند اینگونه بی تفکر و مطالعه هر چه به مغز معیوبشان می اید را عمومی کنند.
وقتی جان ملت ایران مورد معاملات بی ارزش قرار میگیرد و به آسانی جملات یک نفر زندگی یک ملت را تحت الشعاع قرار میدهد، بی جا نیست اگر اعتقاد پیدا کنیم، حکومت به طور کلی از ملت جدا شده و هیچگونه مسئولیت و اهمیتی برای ملت قائل نیست. نفت و گاز را از زمین استخراج میکنند و در نیروگاه استفاده میکنند و با برق بیت کوئن را استخراج میکنند و خرج معاملات خود میکنند. و این وسط بی برقی و گازهای کشنده که شهرهای ایران را احاطه کرده هم آنچنان اهمیتی ندارد. به نظر میرسد این حکومت هیچگونه نیازی به مردم و آرا و نظریات ملت ایران ندارد و کلا استقلال اعلام کرده است و تنها استفاده حکومت از ملت شریف ایران وجه المصالحه و معامله قرار دادن آنها است.
The Show Must Go On
سال ۲۰۲۰ ما به دلیل پندمی کوید ۱۹ در امریکا ماندگار شدیم، یا به قولی زندانی شدیم، و قرنطینه در خانه، و دم به دم تست دادن، و خلاصه همان گرفتاری که اکثریت دنیا به آن دچارند(بگذریم از بعضی ها که بدون توجه به آمار کشته شدگان تصمیم گرفته اند این ویروس را جدی نگیرند!). به همین دلیل هم این اولین بار است که مستقیم در جریان و بطن اخبار انتخابات امریکا قرار گرفته ام. البته خاطرم هست که شبی که بوش پسر رئیس جمهور شد، من و ابی در امریکا، و منزل یکی از دوستان دعوت بودیم. من و ابی و سیاوش جان قمیشی و خانم سابق ایشان نازنین و چند تن از دوستان، برای چند ساعت به صفحه تلویزیون و نقشه آبی و قرمز امریکا خیره بودیم. اکثریت حضار هم دموکرات بودند و خلاصه با آبی شدن هر استان پایکوبی بر پا میشد. بالاخره فقط ایالت فلوریدا باقی مانده بود و سرنوشت ساز اصلی انتخابات آن سال. همه میدانستند که برادر بوش پسر، فرماندار ایالت فلوریدا است و این حقیقت باعث دلهره بود!(من همان زمان فکر کردم اگر دموکراسی برقرار است چرا نگران پارتی بازی هستند؟).ناگهان فلوریدا با رنگ آبی بر تصویر تلویزیون نمایان شد. فریادهای شادی خانه را برداشت، و گوینده با خوشحالی تبریک خود را به آقای ال گور تقدیم کرد و ناگهان رنگ فلوریدا به قرمز تبدیل شد!!!! بله جورج بوش به مقام ریاست جمهوری امریکا نائل شد. و ما مات و مبهوت مانده بودیم که چه اتفاقی افتاد!؟ الان که فکرش را میکنم میبینم اتفاق خاصی هم نیافتاد و فقط جناب ال گور رکورد گینس را زد، با نائل شدن به مقام ریاست جمهوری برای دو دقیقه و چند ثانیه!
این بار، اما فقط شاهد نتیجه نبودم، بلکه از نزدیک و روز به روز، و به دلیل قرنطینه و در خانه بودن، ثانیه به ثانیه اخبار را دنبال کردم. برای یک سال اخیر تمام کانالهای خبری دربست مشغول این انتخابات و کرونا بودند انگار که هیچ کشور دیگری در جهان وجود ندارد. سردسته این کانالها فاکس نیوز جمهوری خواه و سی.ان.ان دموکرات هستند. هر یک از این کانالها مشغول بدگویی و اعلام خطاها و مسخره کردن و سیاه نمایی کاندیدای مقابل بودند. البته باید اعتراف کنم که آقای ترامپ هم کم سوژه به دست سی.ان.ان نمیداد، و تجزیه و تحلیل تویتهای ایشان توسط این کانال از خود تویت خنده دارتر بود. من همچنان خبرهای جهان را از اینستاگرام و تویتر و خلاصه اینترنت و کانالهای خبری غیر امریکایی مانند الجزایر و دویچه وله… دنبال میکردم، و برایم جای سوال بود که آیا خود آمریکاییها هم مثل من، به دنبال اخبار جهان به هر دری میزنند جز کانالهای خبری امریکا؟ یعنی دنبال هیچ خبری از هیچ جای دیگر جهان نیستند؟؟!!
اینکه در بسیاری از کشورهای دموکرات اروپایی احزاب دست راستی و رادیکال به قدرت رسیده اند، قابل تفکر نیست؟ کسی نمیپرسد برکسیت چه شد؟ و انگلیس چه کرد با خروج از اتحادیه اروپا؟ تا جایی که یادم است زندگی بسیاری از دوستانم که پاسپورت انگلیسی داشتند و در جاهای دیگر اروپا زندگی میکردند و یا برعکس، کسانی که با پاسپورتهای اروپایی در انگلیس کار و زندگی داشتند، شدید تحت الشعاع قرار میگرفت. آیا کشوری به اسم سوریه وجود دارد؟ کشوری کنف یکون شده و با خاک یکسان شده. سوری ها در بدترین شرایط در کمپهای پناهجویی کشورهای همسایه و بیشتر ترکیه پناهنده هستند به واقع فقط اسم سوریه بر نقشه جهان باقی مانده. کشوری ضعیف که میدانگاه جنگ مشتی برتری طلب جهانی شد و امروز بچه هایش را در ترافیک شهرهای ترکیه در حال تکدیگری میبینیم. اصلا چرا راه دور میرویم در همین دو سه هفته اخیر جنگی بین ارمنستان و آذربایجان اتفاق افتاد. هزاران نفر از هر دو کشور کشته شدند و شهرهای مرزی و آثار باستانی از بین رفتند. و با میانجگری روسیه جنگ تا جایی که بنده متوجه شدم به نفع آذربایجان و با مخالفت ارامنه که در یروان هم تظاهرات داشتند، خاتمه پیدا کرد و ارتش روسیه هم در مرز دو کشور مستقر شد! عده زیادی از ارامنه منطقه بی خانمان شدند و باید خانه و زندگیشان را رها کنند و به عقب برگردند، چون آن تکه از خاک دیگر به ارمنستان تعلق ندارد. و اما در امریکا همچنان کانالها دارند دنبال جوراب آقای ترامپ و شلوار زیر آقای بایدن میگردند! به نظر میرسد شو باید ادامه داشته باشد، و به بهترین وجهی توسط این کانالها ادامه پیدا کرده است. Show must go on
مشکل اصلی پندمی کرونا و آرای پستی و طریقه شمارش آنها است. حالا آدم فکر میکند که رای دادن پستی برای اولین بار در تاریخ این کشور اتفاق افتاده. ولی زمانی که سرخپوستان بی نوا آمد و شدی در این کشور داشتند، سفید پوستانی که در مناطق خطرناک! زندگی میکردند اجازه داشتند آرا خود را با پست ارسال کنند و تن به سفرهای خطرناک ندهند. حتی زمان جنگهای داخلی، به دلیل دور بودن سربازان از شهرهای محل سکونتشان رای گیری پستی انجام شد و آبراهام لینکلن در واقع رئیس جمهور بر آمده از چنین انتخاباتی است. البته همه کشورها در حال عبور از مقطعی تاریخی هستند و دیر یا زود باید به تکنولوژی در زمینه انتخابات اطمینان بیشتری کنند، و روشهای رای گیری و شمارش کامپیوتری قابل اطمینان و بدور از دخالتهای بشر دو پا را ارتقاع دهند. این امریست اجتناب ناپذیر که ایمان دارم سالهای بعد بشر به این نحوه شمارش آرا خواهد خندید.
در حال حاضر همچنان کانالها در حال پخش اخبار صد من یک غاز و بهتر بگویم شایعات و پشت سر حرف زنی، در مورد کاندیدای محبوب خود هستند. آقای بایدن جشن ریاست جمهوری را گرفت و از مردم تشکر کرد و خود را رییس جمهور رسمی میداند و خانم پاملا هریس را هم به معاونت برگزید. البته نسیم خوشی با ورود یک خانم دورگه سیاه پوست(از طرف پدر) و هندی تبار مهاجر(از طرف مادر) بر این یک سال خبرهای تکراری وزید، و باعث خوشحالیست.
اقای ترامپ در حال شکایت است و خواهان بازشماری آرا در بعضی ایالات کلیدی است. دادستان کل، ویلیام بار درخواست بازنگری آرا در این ایالتها را صادر کرده است، که از باز شماری هم اخبار درستی در دست نیست، یک فاکس نیوز شمارش را به نفع ترامپ اعلام میکند و سی.ان.ان بایدن را رئیس جمهور میداند. آقای بایدن در حال تعیین اعضا کابینه و جابجایی به کاخ سفید است و آقای ترامپ خود را رئیس جمهور امریکا میداند و نمیخواهد کاخ سفید را ترک کند، اینها هنوز خبر ندارند که اصلا کاخ سفید جای هیچکدامشان نیست و باید حسینیه شود(:
سران جهان هاج و واج مانده اند که تبریک بگویند یا نه اصلا به چه کسی تبریک بگویند! بعضی تبریک گفته اند و بعضی دست نگه داشته اند. بنده هم فکر میکنم تا روز قسم خوردن باید منتظر شویم و ببینیم بالاخره چه کسی رئیس جمهور امریکا خواهد شد….
بیشتر از هر چیزی خبر به نتیجه رسیدن واکسن کرنا، درست ۲۴ ساعت بعد از برنده شدن بایدن، خیلی تو ذوق میزند. برای من که اکثر اوقات به ترامپ بدبین بودم و تمام مدت گمان میکردم در هفته انتخابات واکسن از آستین او بیرون میزند، خیلی باعث شرم و تعجب شد. همینقدر که فکر میکنم این واکسن برای روزها و یا هفته ها و یا ماهها حاضر بوده و به دلایل زد و بندهای سیاستمداران با سازمان دارو و غذا (اف.دی.ای) به مردم نرسیده و اعلامش عقب افتاده، حتی فکرش هم عذاب اور است. و اما یک بار دیگر ثابت شد سیاست پدر و مادر ندارد.
بعد از همه این صحبتها میخواهم به این نتیجه برسم که با تمام این مشکلات و ضد و نقیض گوییها، لازم نیست مردم کشته بدهند ویا زندانی و شکنجه شوند، چون با نتیجه انتخابات مخالف هستند. اعتراض میکنند و اعتراضشان شنیده میشود. چنانکه تعداد زیادی در شهرهای مختلف در محل شمارش آرا به تظاهرات پرداختند و با وجود آمادگی ارتش فقط مراکز شمارش آرا را برای یک شب بستند. طرفدارن پرزدینت ترامپ به خیابانها ریختند و هنوز هم در حال اعتراض هستند. ترامپ هم بایدن را دستگیر و زندانی و یا حصر خانگی نکرد، چون بر ضد ترامپ و راهبردهای کابینه او نظر داده و فعالیت کرده. اصل رقابت در مخالفت است و تفکر و شک کردن به گذشته راه را برای پیشرفت در آینده باز میکند.
ایرانیان هم باید خود به فکر چاره برای مشکلاتشان باشند و اگر جنگی در راه میهن است باید خودشان لباس رزم بر تن کنند، هیچ رئیس جمهوری به داد ایرانیان نخواهد رسید، چون او رئیس جمهور ایران نیست و این کشور، کشور ایران نیست و مردمش هم هیچ ربطی به ایرانیان ندارند.
در مورد افتضاح انتخابات هم فکر میکنم که نهایتا تکنولوژی، انسان را مجبور به قبول دموکراسی خواهد کرد. تا آن زمان کمترین وظیفه انسانی ما ایستادگی در مقابل آدم کشی و جنایت و تجاوز در روز روشن است.
مملکت گل و بلبل
یک روز را به آخر نمیرسانیم بدون خبری وحشتناک و دلخراش در مورد ایران و هموطنان ستم کشیده و در بندمان. فقط همین یک سال گذشته، از آبان ماه امسال تا آبان ماه سال گذشته، را یک دوره کنید، به این نتیجه میرسید که ایرانیان ملت بزرگ و باشرفی هستند که در عین مظلومیت توسط حکومتی خونخوار و غیر ایرانی گروگان گرفته شده اند. از دیروز شروع کنیم و برگردیم عقب؟
امروز فیلمی دلخراشی در اینترنت پخش شد. پسر جوانی با نام مهرداد سپهری را دستگیر کردند و دستهایش را به میله ای در پیاده رو دستبند زدند، و آنقدر بیشرمانه جلوی چشم مردم به او اسپری فلفل پاشیدند و با شوکر به بدنش شوک دادند که جنازه اش به بیمارستان و بعد پزشکی قانونی منتقل شد. برخورد نیروی انتظامی در انظار عمومی اینگونه است، فکر کنید در زندانها و قبل محاکمه ها با زندانیان سیاسی چه میکنند؟
روز قبلش اینترنت پر شد از صحنه خونباری از یک دسته زن و مرد فحاش وحشی، با اینکه دخترکی را تا حد مرگ زده بودند باز هم بالای سرش نشسته بودند و موهایش را در مشت داشتند و جلوی چشم نگهبانان بر سرش میکوفتند و در همین گیر و دار نگهبانی با کفش بر سینه دخترک فشار می آورد و با باتوم به او ور میرفت و وقتی دید بازار شلوغ است با دست وارد معرکه شد و شروع به مالش پستان دختر زخمی بر زمین افتاده شد! دختر برای جلوگیری از تجاوز گردن کلفتی به نام جهان نژادیان به قانون پناه برد، ولی جوابی جز سکوت دریافت نکرد. به همسر این مرد پناه برد تا نجاتش دهد ولی مورد ضرب و جرح قرار گرفت. امروز هم به صدا سیما آورده شد تا اعتراف کند که اصلا بی عقل است یا معتاد است یا روانی است یا خلاصه هر چه که آن نیاندرتال حکومتی و قوانین زن ستیز حکومت جبار جمهوری اسلامی را تبرعه کند. زهرا نوید پور را به یاد بیاورید که از بی پناهی و زورگویی و تجاوز بالاخره چند ماه پیش جانش را به این اهریمنان باخت.
جوان قهرمان، نوید افکاری را با عجله و یکشبه، بر خلاف تقاضاهای مردم و سازمانهای جهانی اعدام کردند. قلب همه مادران ایران با مادرش است که دو جوان دیگر را دربند دژخیم دارد و هر لحظه در انتظار بدترینهاست. ایران مادران بسیاری دارد که همدرد مادران ستم کشیده این حکومت هستند.
حامد اسماعیلیون، پدر داغداری که زن و فرزندش را در فاجعه ساقط کردن هواپیمای اوکراینی توسط حکومت اسلامی، از دست داده است و دادخواه مرگ عزیزانش است، را تهدید به مرگ کرده اند. البته آدم کشی و ترور از کوچکترین اعمال این حکومت است. جدیدا هم که در کمال پررویی در کشورهای دیگر دست به آدم ربایی میزنند. وقاحت را به سر حد جنون رسانده اند و شخص ربوده شده را به ایران برده و به جهانیان نشان میدهند و محاکمه میکنند و محکوم به مرگ میکنند و یک بیلاخ بزرگ هم روانه سازمان ملل متحد و حقوق بشر و اصولا حقوق انسانی و شهروندی جهان آزاد میکنند.
منوچهر بختیاری، پدر پویا بختیاری که در تظاهرات آبان ماه سال پیش به دست ماموران نظام جهل به قتل رسیده بود، را چند ماه پیش دستگیر و زندانی کردند. مادرش که نماد نامش است و زنی شیر دل همچنان راه فرزند و همسر را ادامه میدهد.
در این یکسال چندین مورد خودکشی مردهای سرپرست خانوار داشتیم، که از فشار فقر و شرم دستهای خالی، جان به جان آفرین تسلیم کردند. نماد اضمحلال واقعی حکومت اسلامی عمران روشنی مقدم بود، مردی که خود را از فشار فقر به لوله نفت پالایشگاه حلق آویز کرده بود. نفت متعلق به مردم ایران است و باید مایه پیشرفت و آسایش مردم ایران باشد ولی او با حلق آویز کردن خودش به لوله های پالایشگاه ثابت کرد که حکومت غیر مردمی و ناکارآمد، طلای سیاه را هم به لجن بی ارزشی تبدیل میکند که مردم در آن فرو میروند تا به خفگی تسلیم شوند.
مردم از کمبود دارو در عذابند، آنسولین که از حیاطی ترین و در عین حال فراوانترین داروهای جهان است، در ایران یافت نمیشود. بعد در همین شرایط رهبر لبخند بر لب از پیروزی نظام دیکتاتوریش سخن میراند، رییس جمهور از پیشرفتهای اقتصادیش خنده کنان حرف میزند، سردار سپاهش با خشم الکی در مورد قدرت نظامیش قمپز در میکند، حاجی زاده اش، که از مسئولین شلیک عمدی به هواپیمای اکرانی و مرگ جانکاه ایرانیان بود، ادعا میکند در هوا فضا یک قدرت جهانی هستند. سردار نقدیش دنبال نرم افزار برای دعا است! یکی نیست بگه مرد جنگهای نابرابر اول به سربازهای سایبریت بیاموز با به کار بردن فحشهای رکیک روح اعمه را نیازارند! نرم افزار دعا پیشکشتان. علم الهدایش آنچه خورده و صاحب شده کافی نبوده میخواهد مشهد را حکومت رسمی و مستقل خود بکند، سیستان و بلوچستان هم که رسما برای سردمداران پولپرست این حکومت وجود خارجی ندارند و نقطه های فراموش شده نقشه حکومت اسلامی هستند.
آمار کشته شادگان پندمیک کرونا دویست برابر آمار اعلام شده توسط نهادهای مسئول است، هر چه باشد باید در این زمینه همپای کشورهای همدستشان چین و روسیه رفتار کنند. تا به قول امامشان: آنطور نباشد که فقط حق ایران را بخورند و ایران را صاحب شوند. برای سردارشان مراسم خاکساری راه می اندازند و اتوبوس اتوبوس جمعیت از شهرها و دهات می آورند که چندین نفر زیر دست و پا میمیرند بعد میگذارند پای محبوبیت طرف! در عین حال خکسپاری خسروی آواز ایران شجریان را آنقدر تحت کنترل قرار میدهند که فامیل نزدیکش هم به زور به خاکسپاری میرسند.
در همین یک سال، چندین دختر معصوم در قتلهای ناموسی جان باختند. حکومت منحط اسلامی بستری مناسب برای پرورش قاتلین زنان ایران زمین ساخته است و قوانین عقب افتاده اسلامی نیز پشتیبان بی چون و چرای آنهاست. صبا کرد افشانی، دختر آزادیخواه ایرانی را به ۱۵ سال زندان محکوم کردند به دلیل حجاب نامناسب. پدر رومینا اشرفی را، که سر دختر سیزده ساله اش را با داس بریده بود، به ۹ سال زندان محکوم کردند.
نرخ مواد اولیه غذایی با نرخ دلار بالا میرود و دلار هم که سوار موشک فضاپیما شده است. مردم هم چاره ای جز کوچکتر کردن سفرهایشان ندارند. فقط کسی از حکام و امرای مسلمان فاسد این حکومت هنوز باور ندارند که دیگر سفره ای نمانده که کوچکترش کنند. به قول نماینده جذاب مریوان، در چند ماه آینده نان خشک هم از سفره مردم حذف میشود.
در همین چند ماه چندین کودک به دلیل نداشتن وسایل لازم برای ادامه کلاسهای آنلاین آنقدر تحت فشار بودند که خودکشی کردند. محمد موسی زاده یکی از این قربانیان بی گناه حکومتی فرومایه و بی بندی بار بود. البته برای دستگاه حکومتی که خرافه و موهومات را به جامعه تزریق میکند تا بقای انگل وارش را بر پایه همان خرافات مستحکمتر کند، حججی هایش را به امامزاده تبدیل میکند تا مردم بی سواد و خرافه زده به قبرش دخیل ببندند، فرزندی که شوق علم و دانش داشته باشد به چه کاری می اید؟ برای حکومتی که امام جمعه اش مانند چاقوکشان و باجگیران زنان را تهدید به اسید پاشی میکند، محکمترین میخ، میخ کم سوادی و موهومات مذهبی و خرافه پرستی است.
کمی نزدیکند شویم به آبان سال پیش، میرسیم به ساقط کردن هواپیمای اوکراینی که تا به امروز هم معلوم نشده شخصی که مسبب این جنایت بزرگ بوده کیست، ایا روزی به جزای عملش خواهد رسید؟ آیا هواپیمای مسافر بری در آن شب بخصوص به عنوان سپر انسانی مورد استفاده قرار گرفته بود؟ تکلیف کسانی که دستور پرواز و بعد دستور شلیک دادند چه خواهد بود؟
و بالاخره از آبان امسال میرسیم به آبان خونین پارسال، و جوانانی که به خاک و خون کشیده شدند. خانواده هایی که عزادار شدند. جوانانی که زندانی و شکنجه شدند به جرم آزادیخواهی.
ولی آگاه باشید آن کودکانی که تا کمر در سطل های زباله خم میشوند، آن کودکانی که در تظاهرات پدر کارگر مظلومشان حضور پیدا میکنند، آن کودکانی که بر سر قبر پدر و مادری میروند که حکومت از آنها گرفته است، آن کودکانی که سالهایی طولانی از وجود والدینشان محرومند و در زندان و ندامتگاه به ملاقاتشان میروند، یک روزی جوانانی برومند خواهند شد و ظلمتان را از خاطر نخواهند برد.
ما همه دربه دران جهانیم
زمانی زنی جوان بیست و دو ساله ای با فرزند کوچک یک ساله اش قصد مهاجرت از کشورش را کرد، با همه جوانی و تنهایی چنین تصمیمی را گرفت و خواست خطر را به جان بخرد و کوله بار ببندد. دلایل خود را داشت، مثل انقلابی که تبدیل به غولی آدم خوار شده بود، خیابان هایی که با تمام خاطرات و زیباییهایش تبدیل به میدان جنگی شده بودند از سنگرهای کمیته و پسر بچه های زیر هجده سال کلاشینکف به دست بر سر هر چهار راه و پاترول های گشت کمیته که یکه تازان آن بودند، جنگی که پایان نداشت و به تهران رسیده بود و موشکی که زمان زایمان او اولینش به تهران رسید و او در اطاق زایمان بود وقتی تهران لرزید، بیمارستانهایی که لبریز از مصدومین جنگی بود و او مادر پنجاه ساله اش را از دست داد به دلیل اینکه بیمارستان نتوانست اولیه ترین احتیاج یک بیمار کلیوی که دیالیز است را انجام دهد، تنها مانده بود و تمام اقوام نزدیکش ایران را ترک کرده بودند. او تنها مانده بود و به دنبال پناهگاه امن مهاجرت را انتخاب کرد. آن زن جوان من بودم با فرشید یک ساله ام، خطر کردم، شهامت به خرج دادم، حماقت کردم، خیانت کردم، هر کسی امروز نظر خودش را راجع به مهاجران و پناهندگان بر طبق افکار و تجربیات خودش بیان میکند. پیش داوری آزاد و بی خرج ولی انسانی ترین کار تلاش در درک موقعیت دیگران در زمان تصمیم گیریست. قبل از شیوع کرونا به نمایندگی بنیاد «با تو» و با همکاری شبکه ایران اینترنشنال سفری داشتم به کمپ های پناهندگان در ترکیه و یونان. سفری پر بار که نتایج بسیار شایسته و دستاوردهای بسیاری در زمینه اطلاع رسانی و کمک رسانی به مهاجرین اسیر در کمپ های خارج از استاندارهای جهانی به دنبال داشت. متاسفانه با شیوع کوید ۱۹ و قرنطینه کشورها برنامه های تدارکی ما هم با تاخیر روبرو شد، که صد البته به زودی ادامه پیدا خواهد کرد. ولی عزیزانمان همچنان درگیر و گرفتارند، ویروس کرونا آنها را بیش از همه در کمپ هایی کاملا خارج از استاندارهای بهداشتی اولیه تهدید میکند. چند روز پیش یکی از این کمپ ها که از پرجمعیت ترین کمپ های یونان است، کمپ « موریا» در جزیره لسبوس در اثر آتش سوزی از بین رفت و حدود سیزده هزار نفر بزرگسال و چهارصد بچه بیگناه، به حاشیه ها و پیاده رو ها و سواحل متروک رانده شدند. بنیادهای خیریه بسیاری در تلاش هستند تا با سازماندهی صحیح به این هموطنانمان کمک کنند، از همه دوستان عزیز و انسان دوستم تمنا میکنم، چرا ها و گمانه زنیها و پیش داوریها را به کنار بگذارند و با مهربانی هر کمکی هر چند کوچک به این بنیادها برسانند. ما همه دربه دران جهانیم من در اینجا با چشمی به سوی ایران، تو در ایران با مشکلات هر روزه، او در جزیرهای در یونان که همان داشته های کوچکش را آتش بلعید.
کودک آزاری، نقض حقوق شهروندان- قانون و فرهنگ
در روزهای اخیر شاهد جنبشی بسیار مثبت در دنیای مجازی هستیم، اعتراض به آزار جنسی کودکان. اشتراک ایرانیان در چنین جنبشی و اینکه زنجیر خجالت و ابرو و نکبت یک فرهنگ پوسیده از دست و پای قربانیان ازارهای جنسی پاره شده و آنها با گردنهای برافراشته قصابانی را که سالهای شیرین و بی خیالی کودکیشان را غرق کابوس کرده اند انگشت نما میکنند، باعث امیدواری و دلگرمی همه ما است. آرزومندم جنبش افشاگری چنین بیماران جنسی ادامه پیدا کند و این افراد بیمار را به نقطه ای برساند که آگاه از بیماری خطرناکشان به درمان آن بپردازند، و قربانیان بی گناه آنان با فراق بال، بار سنگین را از دوش خویش زمین نهند و جامعه ایران پشتیبان و پناهگاهشان باشد. ولی در این نوشته بیشتر میخواهم به نقش قانون و فرهنگ در رابطه با آزار کودکان و شهروندان اشاره کنم. ما ایرانیان خارج از کشور به اجبار از کشورمان خارج شده و در کشورهای مختلف جهان زندگی جدیدی شروع کردیم، ولی با وجود سختیهای زندگی تبعیدی نباید فراموش کنیم که کودکان ما در محیطهایی آرام، در سلامت روحی بالیدند و بزرگ شدند. ما آموختیم که شادی چه نقش بزرگی در زندگی کودکانمان دارد، ما آموختیم که کودکانمان از زمان نوزادی شخصیتشان ساخته میشود و محیط آرامش بخش اطرافش بر ساختار شخصیتی آینده او تاثیر به سزایی خواهد داشت. کودکان ما آموختند که اگر در منزل به آنها هرگونه تجاوز و دست درازی میشود، میتوانند با آموزگار یا مدرسه یا مددکار اجتماعی مدرسه مطرح کنند و قانون و کشور پشت آنها خواهد بود. آموختیم هیچ شخص و برخورد اجماعی مهمتر از کودکمان نیست و برای پشتیبانی از او با تمام وجود ایستادگی کنیم و فریاد سر دهیم. آموختیم مادر و پدر به هیچ وجه صاحب بچه نیستند تا هر بلایی بخواهند بر سر کودک زبان بسته بیاورند. شما جرات ندارید حتی در خیابان به کودک خود تعرض کنید و یا او را تنبیه کنید، کودکی را در میان ماشینها در حال تکدی گری نمیبینید، کودکی را مشغول کارهای سنگین و اشغال جمع کردن نمیبینید، چون شهروندان اعتراض میکنند و به پلیس اطلاع میدهند. اینکه قانون و دولت پشتیبان کوکان است یکی از مهمترین اختلافاتی است که بین دولتهای پیشرفته و دول عقب افتاده دیکتاتوری وجود دارد. البته که انسانهای بیمار در همه جوامع وجود دارند، قاتلان و آزار دهندگان کودکان نیز در همه جهان یافت میشوند، ولی مهمترین دلگرمی این است که به محض آشکار شدن اعمال غیر انسانی آنها، قوانین با قدرت پشتیبان کودک است و آنها به مجازات میرسند. به جز قوانین، فرهنگ اجتماعی مردم هم نهایت تاثیر را در این امر میگذارد. بیماران جنسی و والدین بیمار و بی مسئولیت در خفا و بدور از چشم اطرافیان به کارهای غیر انسانی و غیر قانونی خود ادامه میدهند. در صورتی که در کشورهای عقب افتاده و درگیر قوانین قرون وسطایی، بسیاری از مسائل غیر انسانی به صورت قانونی ازاد است، و اگر پشتیبانی قانون نباشد، فرهنگ عقب افتاده، ترس از ابرو، ترس از طلاق، ترس از زن بودن، ترس از در و همسایه، ترس از حرف فامیل، اطرافیان را به سکوتی مرگبار میکشاند. بچه ها این موجودات کوچک بی پناه ههیچگونه نقشی در آغاز زندگیشان ندارند و با تمام سلولهای نورسیده بدنشان نیازمند والدین و نگهدارنده هایشان هستند. آیا به کودکانی که به طور سیستماتیک با تکیه به قوانین اسلامی حکومت ایران، مورد آزار و اذیت قرار میگیرند، و مادران مسخ شده و ذوب در ولایت با دست خود روح فرزندانشان را به مسلخ میبرند، توجه کرده اید؟ کشوری که با پشتیبانی قوانین حکومت اسلامی به داشتن انجمنهای شیرخوارگان حسینی در شهرهای مختلف مینازد، انحطاطش حتمی است. مادرانی که کودکان بی گناه خود را به چنین مجامعی میبرند و روح لطیف و پاک آنها را با خشم و غصه و گریه های هیستریک گروهی آشنا میکنند و بذر ترس و افسردگی، خشم و خودکشی را در وجود بی گناه آنان میکارند، مادر نیستند بلکه هیولاهایی خرافاتی و غیر قابل بخشش هستند. شریعتی که قاری قرآنش(سعید طوسی) به کودکان بی گناه جوینده پروردگار، تجاوز جنسی در کلاس قرآن و سفرهای مذهبی میکند، سبعیت است. قانونی که به اطاعت از رهبری حتی پرونده ای برای چنین موجود درنده خویی باز نمیکند، گردابی است از منجلاب. قانونی که دختران آزادیخواهش به ۱۶ سال زندان محکوم میشوند( یاسمین آریایی و منیره عربشاهی) به دلیل گل دادن به زنان با حجاب در مترو، و پدری که سر دختر بچه سیزده ساله( رومینا اشرفی) خود را با داس میبرد به ۹ سال زندان محکوم میکند، منجلابی متعفن است به واسطه قوانین عقب افتاده شریعت نه قانون. قانونی که فعالان مدنی صلح طلب را به جرم تبانی علیه امنیت ملی و توهین به رهبری! (آتنا دائمی، امید علی شناس، علی نوری...) به ۱۴ تا ۷ سال زندان محکوم میکند، در مقایسه مردی که سالیان سال در مقامهای بلند پایه حکومت اسلامی جای داشت(محمد علی نجفی)همسر خود (میترا استاد) را در حمام با نقشه قبلی و بالشت به عنوان صدا خفه کن به قتل میرساند، به ۶ سال زندان محکوم میشود، قانون نیست بلکه جنازه ای ایست بزک شده توسط مذهبیون مالیخولیایی که آیندگان با لعن و نفرین از قانونگذارانش یاد خواهند کرد. دستگاه انتظامی که از شهروندان مذهبی و باغیرتش! تقاضا میکند شماره ماشین و محل آن را در صورت مشاهده زنان بی حجاب در ماشین اطلاع دهند، ولی برای دیدن کودکان کار، کودکان زباله جمع کن، کودکان تحت ظلم شماره ای ندارد، نیروی انتظامی نیست خود زباله دانی مشمئز کننده است. مثال برای غیر انسانی بودن قوانین ولایی حکومت اسلامی بسیار است و تاریخ و ایرانیان شاهدان صبور این فاجعه هستند. هر یک نفر از ما باید تاریخ نویسان زمان خود باشیم و اجازه ندهیم این رژیم خون خوار ضد انسان توان سانسور تاریخ و از بین بردن شواهد اعمال دژخیمانه اش را داشته باشد. در همین فضای مجازی دست به دست یکدیگر دهیم، از حقوق کودکان دفاع کنیم و به قربانیان آزارهای جنسی بال و پر پرواز دهیم تا از گوشه گیری به در آیند و زخم عمیق روحشان را التیام بخشند. ما وظیفه داریم در مقابل قوانین غیر انسانی حکومت اخوندی و فرهنگ عقب افتاده ای که حضور این حکومت بر جامعه ایران حقنه کرده، ایستادگی کنیم. تغییر قوانین بدون تغییرات فرهنگی بی ثمر است. چهل سال قوانین حکومت اسلامی تازانده است و فرهنگ ایرانیان را به اسارت گرفته و در سیاه چال عمیق خرافات و اوهام زندانی کرده است. آگاهی اولین قدم ایستادگی است، آگاه باشیم از تغییرات بنیادین و منفی واپسگرایان مذهبی بر فرهنگ ایرانیان و بجنگیم با تزریق آداب و رسوم عقب افتاده به قالب فرهنگ ایرانی.
کوه دماوند را به نام زدند، این کوه مادر ایران است، مگر انسان مادرش را میفروشد؟
این چند هفته اخیر اخبار کلافه کننده فروش ایران به چین و تکرار قرارداد ننگین ترکمانچای که ایرانیان به مزاح آن را ترکمانچین نامگذاری کرده اند، به گوش میرسد. از طرفی قسمتهایی از کوه دماوند را به اوقاف بخشیده اند، که مردم در شبکه های اجتماعی سر به اعتراض برداشته اند. با اعتراضات جهانی در مورد اعدام سه جوان ایرانی، دادگاه عالی کشور لطف فرموده و اعدام ها را تعلیق کرده است، ولی بلافاصله پنج جوان دیگر از معترضان آبان ماه را به اعدام محکوم کرد! در زمانی که ویروس کوید ۱۹ جهشی دگرباره کرده و در همه جهان خیزی هولناک برداشته، میخواهند جوانان ایرانی را در محیطهای بسته و بدون رعایت فاصله گذاری، ساعتها به انجام امتحان کنکور سراسری وادار کنند. امامان جمعه فسیل مغز و مداحان اسلحه کش پول پرست مردم را به برگزاری مراسم عزاداری دعوت میکنند. به طور کلی وقتی از ابتدا به حرکات و تصمیم گیریهای این حکومت دقت کنیم هیچ نشانی جز ویرانی نمیبینیم. از حمله به آرامگاه فردوسی تا آن اخوند آدم کش دیوانه، خلخالی که با بلدوزر میخواست به جان تخت جمشید بیافتد. یا این برنامه خنده دار هسته ای که سالهاست از جان و دهان مردم ایران میکشند و مردم را زیر بار تحریمها له کرده اند. تولید انرژی فرسوده ای که به دلیل خطراتش اکثر کشورها به تولید انرژ ی از این طریق پایان داده اند. کشورهایی چون عربستان سعودی، با داشتن بیابانهای داغ، سرمایه گذاریهای عظیم در تولید انرژی خورشیدی انجام داده اند که در چند سال آینده قادر خواهند بود به اندازه در آمد فروش نفت، از فروش برق به همسایگان در آمد داشته باشند. حال حکومت اسلامی با وجود کویر وسیع لوت در میان کشور سالیان سال است به دنبال انرژی اتمی است! این چگونه حکومتی است که تا این حد تشنه خون ایرانیست و در راستای فروپاشی و ویرانی ایران قدم برمیدارد؟
چند سالیست که کشور نروژ از منابع عظیم نفتی برخوردار شده، ولی آن را پس انداز آیندگان میدانند و هیچگونه بهره برداری از این منابع نمیکنند و هر ساله رقمی که به هر شخص نروژی تعلق دارد را اعلام میکنند. چرا؟ چون معتقدند تا به امروز توانسته اند با داشتن سیستم صحیح اجتماعی و دارا بودن صنعتی غنی کشور را در رده کشورهای درجه یک جهان ثبت کنند و امروز نیازی به استخراج وسیع نفت ندارند. چرا؟ چون در صدر مملکت دزد ندارند که نقشه بالا کشیدن ذخایر ملی مملکتشان را داشته باشند.
چند سال پیش از یک دوست اماراتی سوال کردم که چگونه است تمام فرزندانشان در دانشگاهای خارجی تحصیل میکنند و بعد به امارات بازمیگردند؟ ایشان جواب دادند که هر اماراتی که با تحصیلات عالیه به آنجا بازگردد، دولت هر کجا که دلخواهش باشد زمینی در اختیارش قرار میدهد و همه کمکها را میکند تا جوان خانه مورد علاقه اش را بسازد. چرا؟ چون میخواهند تحصیلکردهایشان در کشور بمانند و به وطن خود خدمت کنند.
در آمد سالیانه مراسم حج برای عربستان سعودی، همسان با در آمد سالیانه این کشور از فروش نفت میباشد. و هر ساله بین پنج تا شش میلیون مسلمان به این سفر میروند. امسال به دلیل پندمیک کرونا، عربستان سعودی این تعداد را به هزار نفر تقلیل داده که همه از داخل کشور هستند. این افراد هم با رعایت کامل فاصله گزاری اجتماعی و تجهیزات کافی این امر مذهبی را به جا خواهند آورد، تا حدی که حتی سنگهای ضدعفونی شده در اختیارشان قرار میدهند که به شیطان پرتاب کنند. از اعتقادات مذهبی که بگذریم، واقعا چرا یک دولت از چنین درآمدی میگذرد و اینگونه به خود زحمت هموار میکند؟ چون جان مردم مملکتش برایش با ارزش است.
کشور المان جزو اولین کشورهای جهان بود که از نیروگاههای اتمی و انرژی اتمی بهره برداری میکرد. امروز استفاده از نیروگاههایش را ممنوع کرده و تمام قدرتش را در پیشبرد بهره برداری از انرژی خورشیدی نهاده. آیا کشور گرمسیری با وسعت وسیع بیابان و کویر است؟خیر. آیا عقب مانده های ذهنی هستند که پول به مردم میدهند که سولار برای خانه هایشان نصب کنند، و حتی اضافه انرژی ماهیانه را از هر خانواری خریداری کنند؟ خیر. ولی برای جان مردم و سلامت محیط زیستشان اهمیت قائلند و فاجعه شرنوبیل برایشان زنگ خطر مهمی بود، تا متوجه شوند حادثه ای در کشوری دیگر در اروپا هم تا چه حد میتواند مردم و کشورشان تهدید کند.
اصلا چرا راه دوری برویم؟ سری بزنید به جدول روزانه کشته شدگان ویروس کوید ۱۹، امریکا در صدر قرار دارد و بسیاری از کشورهای اروپایی در رده های بعدی. تا به حال از خود سوال کرده اید که چطور روسیه و چین در این رده بلندیها قرار ندارند؟ آیا وسعت و جمعیتشان کم است؟ آیا جزو کشورهای کوچک و دور از آمد و شدهای اقتصاد و سیاست امروز جهانند؟ خیر، چون حکومتهایی دیکتاتور و دروغگو هستند که تا به امروز هیچ امار دقیقی از تعداد کشته شده های این بیماری در این کشورها وجود ندارد، و این کشورها جزو رفقا و هم عهدان حکومت اسلامی که کشورمان را غصب کرده، هستند. چین کمونیست سرمایه دار شده که در حال نسل کشی مسلمانان در خود چین است و حکومت مافیایی پولدارهای آدم کش روسی که از دل سالها حکومت خونین کمونیست شوروی سر بر آورده چه نقطه مشترکی میتوانند با حکومت داعش وار اسلامی داشته باشند؟ جز آدمکشی، ظلم و جنگ.
بنیاد خیریه با تو
سالیان سال ابی و من در مورد یک سازمان خیریه برنامه ریزی کردیم و در افکارمان آرزوی کمک رسانی به هموطنان نیازمند را پروراندیم. سالهای طولانی شاهد بودیم که چگونه افراد نامدار در کشورهای دیگر از نام و آوازه شان نهایت استفاده را در کمک به مردم وطنشان میکنند و در بسیاری از موارد حتی از اقدامات دولت قویتر هستند. در مقایسه هم مردم اعتماد بالایی به هنرمندانشان دارند که هرگز به سیاستمداران نداشته اند.
وقتی طوفان کاترینا شهر نیواورلان را زیر و رو کرد، یکی از بزرگترین کمک ها را هنرپیشه هالیوود، برد پیت به مردم بی خانه و کاشانه این شهر کرد. او حدود صد خانه با رعایت اصول حفاظت از محیط زیست برای مردم ساخت و این فعالیت همچنان ادامه دارد. لیوناردو دوکاپریو عشق خود به طبیعت را در وجود سازمان خود نهاده. او تغییرات آب و هوایی را مرکز فعالیتهای سازمان خیریه اش نهاده و تا به امروز صدها عملیات پاکسازی و نجات حیات وحش در جای جای جهان انجام داده است. ماریسکا هریتیج سازمان خود را در راه کمک و نجات افرادی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، اختصاص داده و امروز در سراسر امریکا فعالیت دارد. مت دیمون سازمان خیریه اش مصمم است تا مشکل آب را برای دهات دور افتاده حل کند. او توسط سازمانش تلاش دارد تا مشکل آب آشامیدنی را برای بسیاری از مردم کشورهای آفریقایی حل کند و در این راه قدمهای بزرگ و قابل تاملی برداشته است. اوا لونگوریا تمرکز سازمان خیریه اش را بر روی آگاهی رسانی و کمک به خانواده های کشورهای امریکای جنوبی که در ایالات متحده زندگی میکنند، نهاده. لیست افراد مشهور و مورد علاقه مردم و سازمانهایی که پایه گذاری کرده اند و کمک رسانیهای کارساز آنها طوماری بلند بالا دارد، که این خود نشانگر فرهنگ والای کمک رسانی و همکاری و اعتماد است.
ابی و من که سالیان طولانی به فکر بودیم و چنین افرادی را هم در امور خیریه دنبال میکردیم و تیم قابلی هم برای همکاری داشتیم، چگونه بود که زودتر این امر خیر را شروع نکردیم؟ ابی که یکی از نام آوران ایران است و شهرت جهانی دارد چرا دستش از کشور خود کوتاه است؟ چرا نمیتواند مستقیما در کشور خود فعالیت های خیر خواهانه داشته باشد؟
چون او یک هنرمند تبعیدی است و حتی حق ورود به کشورش را ندارد. حتی سازمانهای فعال در ایران هم جرات قبول کمک از طرف ایشان را ندارند، چون برای فعالیت در ایران باید با بعضی سازمانها از جمله بهزیستی و دیگر آحاد همکاری داشت و نام ابی میتواند به اجازه فعالیتهای آنها پایان دهد. سازمانهای خارجی هم که تکلیفشان معلوم است، مانند بلایی که اخیرا بر سر پزشکان بدون مرز آوردند، البته آنها بسیار خوش شانس بودند که فقط بیرونشان کردند و به عنوان جاسوس به زندان بیافتادند!
از طرفی دیگر چنان مملکت را در تنگنای تحریمها فرو برده اند که کوچکترین مراودات بانکی با بانکهای ایران انجام نمیشود. مراودات مالی از طریق شرکت میانی هم به مانند دور زدن تحریمها است و جزو جرایم سنگین میباشد. ما همیشه کمکهای خود را به طور ناشناس از طریق فامیل و دوستان به دست هموطنان میرساندیم ولی برای یک بنیاد خیریه غیر انتفاعی میبایست همه مراحل کار به صورت قانونی انجام شود.
این حقایق تلخ به روحیه هر دوی ما بسیار ضربه زد. مگر میشود همه امکانات کمک به هموطنانت مهیا باشد، ولی موانع قانونی، و بدتر از آن سیاستگذاریهای غلط سدی بر سر راه بسازند؟ تا کی باید مردم بی گناه زیر فشار زندگی کنند و حتی از کوچکترین کمک و خدمات خارج از کشور محروم باشند؟ ایرانیان خارج از کشور تقریبا در تمام کشورهای جهان، جزو اقلیتهای رده بالا و بسیار موفق به شمار میروند، افرادی که به راحتی میتوانند در اقتصاد مملکت خود مثمرثمر باشند. ولی با کمال تاسف ایران به کشوری تحریم شده و خارج از چرخه اقتصاد جهانی تبدیل شده است.
ما هم پایه و اساس کمکهای «با تو» را بر روی کودکان ایرانی و فارسی زبانان بنا نهادیم، و با تمرکز بر روی کودکان اهداف بنیاد خیریه «با تو» را پیش میبریم. کودکان ایرانی و فارسی زبان بسیاری در جهان وجود دارند که نیازمند کمک هستند و ما تلاش خواهیم کرد تا برقی از شادی و امید را به زندگی این کودکان هدیه کنیم. از تلاش برای کمکهای مستقیم به کودکان داخل ایران فروگذار نخواهیم کرد و امید داریم زمانی بدون در گیریهای سیاسی و تحریمهای اقتصادی بتوانیم دست یاری به طرف کودکان هموطنمان در داخل ایران دراز کنیم.
به امید روزی که بنیاد خیریه «با تو» در سراسر ایران فعالیت داشته باشد و ابی دست در دست مردم خیر خواه ایران زمین در کمک رسانی به هموطنان در گیر بلایای طبیعی و اجتماعی کمک رسانی کنند.
مردان زن کش زیر مجموعه ای از حکومت اسلامی
در صده های اخیر مردانی وجود داشته اند که به دلایل مختلف روانی آدمکشهای زنجیره ای بوده اند. از قدیمی ترین آنها میتوان جک دریپر را در انگلستان نامzبرد. ولی در تاریخ معاصر بسیاری از آنها را از نظر روحی روانی واشکافی میکنند، و از عادات رفتاری آنها در تحقیقات پلیس استفاده های مبسوتی میکنند. مانند تد باندی که ۳۵ دختر را به قتل رساند، جعفری دمر که ۱۷ نفر را به قتل رساند و حتی بعضی تکه های بدن آنها را میخورد، جان وین گسی که ۳۳ پسر بچه و مرد جوان را به قتل رساند ..... این گونه افراد در همه کشورها وجود دارند چون میخائل پاپکوف در جماهیر شوروی سابق با ۸۱ قربانی و جاوید اقبال در پاکستان با ۱۰۰ قربانی و از جمله کشور خودمان اصغر قاتل ۳۳ نفر ، مجید سالک محمودی ۴۹ نفر و غلام رضا خوشرو ۹ نفر را به قتل رساندند. دو نفر از آنان به دار آویخته شدند و مجید سالک محمودی در زندان خودکشی کرد. اینگونه افراد در زمانی مشخص و با ویژ گیهای خاص دست به کشتن میزنند که این ویژگیها برای خودشان ارتباط منطقی دارد و مطالعه رفتاری و روانی انها برای پلیس جنایی کشورها امری مهم است.
در درجه ای پایینتر جدالهای خانگی هستند که باعث مرگ افراد در بعضی مواقع مردان و متاسفانه بیشتر اوقات زنها قربانیان اینگونه خشونتها هستند. البته در اکثر کشورهای پیشرفته خانه های امن وجود دارد که با تماس با آنها بلافاصله فرد مورد آزار با آنجا انتقال پیدامیکند، خطهای مخصوص تلفنی و اینترنتی برای تماس در دسترس است و کمک های پزشکی مخصوص برای قربانیان وجود دارد.
ولی در هیچ کشوری در جهان قوانین به سود قاتل نیست و قتل و ارعاب و خشونت را برایشان آسان نمیکند. در هیچ کشوری در جهان امرای صاحب منسب متجاوز را تمجید نمیکنند و خشونت را تایید نمیکنند، در هیچ کجای جهان قاتل با سری برافراشته جلان نمیدهد که مردان محله و فامیل به او دست مریزاد بگویند، که در کشور اسیر شده ما به دست حکومت اسلامی چنین است.
اسید پاشیهای زنجیره ای اصفهان را به خاطر دارید. معاون سیاسی امنیتی استان اصفهان رسول ریاحی فرمودند: اقداماتی برای دستگیری عاملان انجام شده ولی قابل رسانه ای شدن نیست! البته هرگز هم نتیجه اقدامات رسانه ای نشد، همانند چهل و یک سال اجحاف به زنان که هرگز رسانه ای نشد و همچنان در شهرهای مختلف ادامه دارد. امام جمعه اصفهان هم که با لحنی خشن زنان بد حجاب را به فراتر رفتن تذکرات از تذکر لسانی تهدید کرده بود و به واقع برای خشونت اجازه صادر کرده بود. هفته ای نیست که امامان جمعه شعار (مرگ بر بی حجاب ) را سر ندهند و بذر خشونت را در اذهان خشکه مذهبان نکارند. این خشونت غیر انسانی در ایران فقط دو دلیل اصلی دارد اول غیرت مرد و زن را جزو مایملک خود به حساب آوردن و دوم نداشتن حجاب مورد قبول متجاوز اسید پاش. ما که تا به امروز شاهد دستگیری و یا محاکمه هیچیک از ضاربین اسید پاش نبوده ایم و گمان میکنم مانند همه مسائل مربوط به زنان مشمول مرور زمان شده است.
در چند هفته اخیر مدل متحجرتری از زن کشی در ایران مد شده و درست مانند بیماری کرونا در حال همه گیر شدن است! توجه داشته باشید در ۴۱ سال حکومت متحجر اسلامی و زیر سایه مرد سالاری و قوانین قرون وسطی آن قتلهای مخفیانه توسط پدر و برادر و عمو و عموزاداه به وفور وجود داشته است. ولی اینگونه روند ویروس گونه جدید است که خود حاکی از خستگی و سرکشی زنان و ایستادگی بیشتر آنها است و دست باز قاتلین و دارا بودن پشتوانه ای از قوانین اسلامی. ولی وجود تکنولوژی و کمک به زنان از طریق خبر رسانی هموطنان ایرانی، این زن کشیها را از خفا در آورده است.
اول خرداد ۱۳۹۹ رومینااشرفی# سرش با داس توسط پدرش در خواب بریده شد. این پدر دژخیم حتی طبق قانون ضد بشری قصاص اسلامی هم قصاص نخواهد شد، زیرا که در اسلام شیعه پدر صاحب دختر است نه محافظ و پشتیبان. این دختر بچه ۱۴ ساله هر خطایی که مرتکب شده باشد نباید چنین عاقبت مخوفی میداشت. رومینا عاشق مردی بسیار مسن تر از خود میشود و با وی فرار میکند. در همین جا باید راجع به قانون کودک همسری اشاره ای داشته باشم. اگر این قانون صبیعانه در ایران منحل میشد و ارتباط با دختر زیر هجده سال غیر قانونی میبود، هرگز یک مرد جرات فرار دادن یک دختر بچه زیر هجده سال را نمیداشت، که پدری نادان تر دست به چنین کار شنیعی بزند. پدری که خود متولد سال ۶۲ است ای کاش پیر مردی میبود که تفکرات کهنه و متعفن را مقسر میدانستیم نه پدر جوانی که انتظار هم درد بودن و دوستی از او میرفت. به هر تقدیر بعد از پی گیری پلیس و یافتن آنان، رومینا بارها التماس میکند تا وی را تحویل پدرش ندهند و اعلام میکند که او را خواهند کشت. در چنین شرایطی در هر کشور دیگری دختر بچه نه تنها تحویل داده نمیشود بلکه قانونا پای نهادهای اجتماعی دیگر برای پشتیبانی از او به میان می آمد. ولی پلیس ما چه کرد؟ او را تحویل مالکش که همان پدر باشد داد و فردایش با سرفرازی جسد را تحویل گرفت.
۲۵ خرداد ۱۳۹۹ فاطمه برحی دختر ۱۹ ساله ای که سرش توسط همسر که پسر عمویش هم بود بریده شد. داستان این دختر ۱۹ ساله برمیگردد به یک نسل قبل از وی. عموی او خواهر خود، یعنی عمه فاطمه را به جرم اینکه قصد طلاق داشت، از شوهری که به حبس ابد محکوم بود ، را سر برید. به تفکر این متوحشان اگر مرد به حبس ابد هم محکوم باشد( که حبس ابد حاصل جرمهای بزرگ چون آدمکشی که البته طرف توان خریدن جرمش را با پول ندارد، و یا قاچاق کلان میباشد) زن باید سرش را بگذارد و بمیرد و حق زندگی ندارد. عمو جان هم فقط چند سال حبس کشید و از زندان بیرون آمد. پسر بزرگ این عمو با خواهر بزرگتر فاطمه ازدواج کرد، و فاطمه سالها شاهد کتک خوردن و صورت کبود و سقط جنین در اثر ضرب و شتم و زندگی خفت بار خواهرش بود. پسر کو ندارد نشان از پدر! نتیجتا فاطمه وحشتزده بعد از عقد اجباری با دیگر گل پسر عمو جان به شهر مشهد و یک به اصطلاح خانه امن برای بانوان پناه میبرد. پدر وی او را می یابد و به آبادان بازمیگرداند، وچون قتل خواهر را بدست برادر قاتلش دیده بود،سعی در راحت سازی این امر واجب داشت و تلاش کرد به دخترش سم بخوراند ولی مادر، فاطمه را نجات داد، باید گفت آفرین به دلسوزی پدرانه. ولی بلاخره شوهر ( پسر کوچکتر همان عموی جلاد پرور) با کارد سر فاطمه را در کنار شط برید. شایعه خیانت نیز مطرح شده است ولی چه اهمیتی دارد، جزای هیچ جرمی سر بریدن نیست.
۲۷ خرداد ۱۳۹۹ #ریحانه-عاملی دختر ۲۲ ساله ای که با میله ای آهنین یا تبر! توسط پدرش به قتل رسید. ریحانه دختر جوانی بود که علاقه به مانکن شدن داشت و چون همه جوانان امروزی در فضای مجازی فعالیت داشت و از دو یا سه سال پیش از واقعه با پدرش درگیر بود و اختلافات زیادی داشتند که اکثرا به کتک خوردن ریحانه می انجامید، چنانکه خواهر وی ادعا میکند دو سال قبل خواهر رو به مرگش را با دست و پای شکسته به بیمارستان رسانده. و بلاخره پدر مهربان موفق به کشتن دخترش شد حال عده ای ادعا میکنند با تبر و معاون انتظامی استان کرمان ادعا میکند با میله و به صورت تصادفی!
چه فرقی میکند یک دختر جوان دیگر قربانی غیرت و ابروی پدر در محله شد.
تا چه اندازه غیر قابل فهم است و چند صد هزار زن ایرانی باید قربانی شوند تا ایرانیان متوجه شوند که این ایرانی که اسیر مذهب شده همگام با جامعه اموز جهان رو به پیشرفت نیست. این جدایی و جدل با جهان که باعث غرور کاذب مذهبیون است، جامعه را دچار سردر گمی و چندگانگی کرده. و خشونت و قتل و اجحاف به زندگی افراد جامعه حاصل این مذهب مداری دور از تفکرات مدرن و امروزی است، تا جایی که حتی قتل و آدمکشی هم سوی مذهب الهی شده است و شمشیر گردانی و گردن زدن کار مردان خداباور.
قاتلان زنجیره ای میتوانند دچار روان پریشی و بیماریهای روانی باشند، که در شرایطی بخصوص عادات جنایت طلبانه آنها شدت میگیرد . در بسیاری از موارد خود آنها در کودکی قربانیان آزارهای روانی، فیزیکی و جنسی از طرف اطرافیان نزدیک خود بوده اند. آنها فاقد احساساتی چون پشیمانی و عذاب وجدان هستند و معمولا به دنبال قدرت طلبی و قدرت نمایی از طریق درنده خویی خود هستند که آن را در کنترل کردن زمان و طرز کشتن دیگران می یابند. بسیاری از آنها در کودکی به آزار و کشتن حیوانات قانع میشوند و زمینه آزار کودکان اطراف خود را فراهم میکنند و به حیوانات مریض و اطفال تنها رحم نمیکنند. در مواردی بخصوص چون کشور ما محیط برای زیست اینگونه افراد بسیار محیاست زیرا قانون به دنبال آنان نیست، قاتلان مجرم! چون در بسیاری موارد دیده ایم که قاتلان مجرم به حساب نیامده اند، به راحتی با پرداخت دیه که باز هم یک قانون عقب مانده مذهبی است که در سیستم قضایی کشور وارد شده، بخشیده و یا جرمشان بسیار سبکتر میشود. جامعه با تزریق عادات مذهبی خشونت بار به اینگونه افراد بیمار که در واقع نیاز به درمان دارند، محیط مناسب برای رشد و نمو میدهد.
حتما با خود فکر میکنید این قتلها چه ربطی به قاتلان زنجیره ای دارد؟ خدمتتان عرض کنم که در این ۲۷ روز از قتل رومینا تا فاطمه و ریحانه، اخبار تلویزیونی و روزنامه ها و مقالات مربوط به آنان را در کانالهای مختلف از مخالف تا موافق نظام دنبال کردهام. به چند نتیجه رسیده ام یک- قطعا زنان گردنکش تر و انقلابی تر شده اند و دیر زمانیست که تن به زور نمیدهند. دو- رسانه های اینترنتی نقش بسزایی در خبر رسانی اینگونه قتلهای ناموسی بازی میکنند. و دیگر جایی برای کشتن و لا پوشانی و سر بلندی یواشکی قاتلان باقی نگذاشته. سه- بدون شک این دستگاه مذهبی زنگ زده قرون وسطایی قاتلان زنجیره ای خاص خودش را ساخته که به زودی شاهد حضور و آدمکشی آنان خواهیم بود. با کامنتهای وحشتناکی که راجع به این سه دختر میخوانم وحشت حضور چنین انسانهایی در آن جامعه تا مغز استخوانم را میلرزاند. کامنتهای بیمار گونه ای چون: -حقش بود باید حرف پدرش را گوش میکرد.
-از قیافه اش معلومه چی کاره بوده و حقش بود. -دم شوهرش گرم خیانت کرده بود.- خوب باباهه چکار میکرد ابروش را برده بود باید قطعه قطعه اش میکرد - دخترا خیلی وضعشان خراب شده مردن حقشونه. - خوب چقدر پدرها ابرو داری کنند و دخترها ول بگردند؟ خوب کردکشتش… اینها حتی به مغزشان خطور هم نمیکند که حق هیچکس کشته شدن بدست دیگری نیست. چه بسا بسیاری از کشورهای پیشرفته حتی حکم اعدام را نیز منسوخ کرده اند این بدین معنی است که حتی قانون و دستگاه قضایی هم حق کشتن کسی را ندارد، چه رسد به انسان سرا پا خطا که معنای وجودیش بر پایه عوامل سست و بی ربطی چون غیرت مردانه و یا ابروی پیش در و همسایه بنا شده است. این افراد بدون حس انسان دوستی و پشیمانی و دل رحمی، که برای ابرو موافق قتل هستند و از نوشته هایشان لذت بریدن گردن یک زن نمایان است، قاتلان زنجیره ای فردای ایران و تحفه های روانی حکومت اسلامی هستند.
اتفاقات اخیر و مقایسه ایران و امریکا
به نظر میرسدکه اول باید به جهانیان یاداوری کرد که برده داری مختص امریکا نبوده و کشورهای دیگر هم در این خرید و فروش انسان سهیم بوده اند. آنها این قانون ضد انسانی را تقریبا در اواسط قرن هجدهم غیر قانونی اعلام کردند
…۱۸۴۶دانمارک، ۱۸۴۸ فرانسه، ۱۸۵۱ برزیل، ۱۸۵۸ پرتقال، ۱۸۶۱ هلند، ۱۸۸۶ کوبا
ایران که تاریخی کهنتر در برده داری و کنیز و غلام بچه پروری دارد، از چرخه این کشورها خارج نبوده و از برده داری رنگین پوستان آفریقایی هم بی بهره نبوده است. چنانکه هنوز در جنوب ایران هموطنان عزیزی داریم که نژاد و جدشان بازمیگردد به آفریقا.
از نظر تمدن امروزی و اهداف حقوق بشری و آزادیهای انسانی و مذهبی تاریخ ایران بازمیگردد به ۲۵۰۰ سال پیش و کوروش بزرگ. امپراتوری که از آفریقای شمال شرقی تا آسیای غربی و آسیای میانه و از مدیترانه تا هندوستان را زیر نگین داشت و بزرگترین دست آوردها را در قوانین حقوق بشری به نام خود ثبت کرده است. او در سال ۵۳۹قبل از میلاد مسیح، بعد از فتح بابل برده ها را آزاد کرد و آزادی مذهبی و برابری نژادی اعلام کرد. سنگ نوشته کوروش کبیر زیر بنایی بود برای حقوق بشر امروز
و اما امریکا، چهارم جولای سال دوهزار و بیست ۲۴۴ ساله میشود. غیر قانونی شدن برده داری در امریکا بازمیگردد به ۱۵۵ سال پیش. اول ژانویه ۱۸۶۳م آبراهام لینکلن سیزدهمین اصلاحیه قانون اساسی امریکا را برای رهایی برده ها اعلام میکند و در تاریخ ۱۸۶۵م برده داری به طور کلی غیر قانونی اعلام میشود
ایرانیان و امریکایی ها وارثان چنین تاریخی هستند، جدا از سیاستهای خارجی مزورانه دو کشور که هر دو صاحبان دستهایی آلوده اند، ولی حقوق انسانی افراد در این دو کشور را میتوان در چند دهه اخیر با وجود تکنولوژی و خبر رسانی الکترونیکی به راحتی قیاس کرد
مرگ جورج فلوید موجب تظاهرات شدیدی شد که در بسیاری از شهرهای امریکا به اغتشاش و هرج و مرج انجامید. تظاهرات علیه نژادپرستی در امریکا به شهرهای بزرگ اروپا هم رسید
بررسی تاریخی نژادپرستی در امریکا با تکیه بر مدت کوتاه تاریخی که از زمان برده داری میگذرد، نشانگر پیشرفت سریع جامعه امریکا در این زمینه است. ۱۵۵ سال پیش برده داری در امریکا غیر قانونی اعلام شد. در عرض این سالها قوانین بسیاری در ادامه و تقویت این اصل وضع شد، قوانین تفکیک نژادی از قبرستان، قطار، اتوبوس و مدرسه سفید پوستان و سیاه پوستان در سال ۱۸۹۶م به داشتن تسهیلات یکسان ولی جداگانه تبدیل شد. قانون جدا ولی یکسان، بعد از تلاشها و دادگاههای مدنی پی در پی و جنبش حقوق مدنی، در سال ۱۹۶۴م برچیده شد و تبعیض بر پایه نژاد، رنگ، مذهب و جنسیت غیر قانونی اعلام شد. در ۶۰ سال گذشته جامعه امریکا تلاش در تقویت این قوانین دارد و با توجه به اتفاقات غیر انسانی که در اثر افکار نژادپرستی و کمبودهای سیستم اجتماعی امریکا رخ داده است، مردم مصمم در راه رسیدن به جامعه ای یکسان ایستادگی میکنند. این ایستادگی سیستم را وادار به تغییرات اساسی و بی چون چرا کرده است. این تغییرات را میشود به وضوح در مقایسه کیس جورج فلوید ۲۰۲۰م و آمادو دیالو ۱۹۹۹م تشخیص داد.
امادو دیالو جوان ۲۳ ساله ای بود که به امریکا برای ادامه تحصیل مهاجرت کرده بود و ساکن نیویورک محله برونکس بود. چهار افسر پلیس نیویورک با لباس شخصی، او را در فاصله راهروی دو متری درب منزلش با شلیک ۴۱ گلوله به قتل رساندند. از این تعداد ۱۹ گلوله به امادو اصابت کرده بود از جمله به کف پایش که نشان دهنده شلیک به او بود حتی وقتی بر زمین افتاده بود، او بجز کلید خانه اش و کیف پولش چیز دیگری همراه نداشت. دستگاه قضایی و اداره پلیس نیویورک به پشتیبانی چهار افسر پلیس برخاستند. آنها هرگز دستگیر نشدند، گروههای حمایت از حقوق رنگین پوستان ماهها برای به محاکمه کشیدن آنها تلاش کردند، و سیستم قضایی بلاخره با تغییر محل دادگاه از برونکس به آلبانی نیویورک که محلی کاملا سفیدپوست نشین است و تغییر افراد هیئت جوری، چهار افسر تبرعه شدند و تا امروز هم به کار و دریافت رتبه بالاتر مشغولند! آیا امریکا ساکت نشست؟ آهنگی که برایتان به اشتراک گذاشتم توسط بوروس اسپرینگستون تهیه شد که به یاد امادو و ۴۱ گلوله ای که به طرفش شلیک شد و او بی پناه در دالان خانه اش آنها را به تن خرید، تهیه و در تورهای سراسری این هنرمند اجرا شد. هنرمندان و جامعه امریکا از اعتراض به سیستم قضایی و نژاد پرستی در دستگاه پلیس دست نکشیدند و تفاوت را امروز در باره جورج فلوید مشاهده میکنیم. در کیس جورج فلوید در عرض چند روز، هر چهار افسر پلیس از کار اخراج شدند. هر چهار نفر به جرم قتل در انتظار محاکمه هستند و در زندان بسر میبرند و ضمانت یک میلیون دلاری برای آزادی موقتشان تعیین شده است
بازمیگردیم به ایران و قدمت هفت هزار ساله تمدن و پایه گذاران حقوق بشر در دوهزار و پانصد سال پیش. ما کجا قرار داریم؟ آیا ما میتوانیم امروز در دادگاه عقل و انصاف خودمان بایستیم و چشم در چشم نیاکانمان بدوزیم و سرافراز باشیم در نگاهداری میراث ارزنده آنان؟
کشتار خونبار سالها۶۷، قتلهای زنجیره ای نظام، کشتار ۷۸،کشتار کوی دانشگاه، کشتار معترضان سال ۸۸، سرکوب تضاهرات ۹۷، سرکوب و کشتار ۹۸، زندانهای لبریز از دانشگاهیان فعالان سیاسی و حقوق بشری و مدافعین طبیعت و مدافعین حقوق زنان و نویسندگان و روزنامه نگار و شاعران آزادی. این حکومت مذهبی خونخوار من را فقط به یاد حکومتهای خونبار و کوتاه مدت کشورهای آفریقایی می اندازد، مانند ایدی امین رییس جمهور اوگاندا. او به قصاب اوگاندایی معروف بود فقط خوش شانسی مردم اوگاندا کوتاه بودن حکومت خونخوار او بود که هشت سال به طول انجامید. مردم ایران ۴۱ سال است آزادی، ثروت اقتصادی، حیثیت جهانی شان به زیر نعلین اخوند از بین رفته است. در زمینه های نژادپرستی هم به عنوان یک ایرانی فقط باید سکوت پیشه کنیم. رفتارهای اخیر کشور ایران با همسایگان افغانمان باید مهر سکوت بر لبانمان بکوبد. کرد و بلوچ و بختیاری و لر..... دیگر نژادهای ایرانی هم تحت تبعیض سیستماتیک حکومت اسلامی دائما به خاک و خون کشیده میشوند،حتی از تسهیلات اولیه برخوردار نیستن
دیروز با عراق دشمن بودند، امروز با خرج ریال ایرانی در آنجا تاخت و تاز سیاسی میکنند و میلیاردها تومان خرج قبور مذهبی کربلا میکنند. اخوندهای رنگ و وارنگ سخنرانی میکنند و در مورد واجب بودن عقد موقت زنها برای زوار عراقی در مشهد تبلیغات میکنند! که من ایرانی اینطرف دنیا با تعجب هر چه تمامتر مقاله ای بخوانم در روزنامه تایمز که چگونه مشهد را تبدیل به تایلند عراقیها کرده اند. با عربستان بر سر جنگهای نیابتی منطقه دشمنند و مردم را در گرداب چه کنم چه کنم انداخته اند از طرفی عربستان دشمن وهابی آنها است از طرفی بنگاههای زیارتی وقت سر خاراندن ندارند برای سفر حج عمره و واجب! اگر دشمن است چرا سالیانه میلیاردها به جیبشان میریزیم؟ جوانان ما بی آینده با مدارک تحصیلی به هر قیمتی، به دنبال خروج از کشورند، حتی اگر شده به قیمت جانشان تمام شود و یا در کمپهای وحشتناک بین راه تا کشور مقصد چندین سال اسیر باشند. مشاغل به واسطه روابط اشغال میشوند نه تحصیلات و ضوابط. اقلیتهای مذهبی در عذابند و در زندان خلاصه به نظر میرسد در حال حاضر هیچ اثری از آزادی مذهبی و نژادی کوروش کبیر در ایران باقی نمانده است
فقط به دلیل اینکه ۴۱ سال در صف مدرسه و جشن و عزاداری در گوشمان کرده اند مرگ بر امریکا، این کشور را شیطان بزرگ تلقی نکنیم. بیایید از دست اوردهایشان بیاموزیم. ایستادگی آنها را در در این چند هفته به خاطر داشته باشیم، یاد بگیریم چگونه جهانیان را با خود در وانفسای بیماری کرونا همراه کردند. اجازه ندهیم خشکه مذهبهای ولایی چون بر ما سلطه دارند و بوقهای تبلیغاتی در دستشان است مسیر فکریمان را تغییر دهند. امروز، در جهان عقل و علم جایی برای حکومت مذهبی وجود ندارد. بخصوص در کشوری که دو هزار و پانصد سال پیش حقوق بشر را پایه گذرای کرده است
هنرمند تبعیدی
دیکتاتورها و دستگاه تبلیغاتشان از گذشت زمان کمال سو استفاده را برده و تاریخ را به سود خود تحریف میکنند. زمانی که عمر چنین حکومت خودکامه ای از دو دهه میگذرد، چشم امید جباران حکومتی به نسلهایی است که ادمکشیهای اولیه آنها را به چشم ندیدند، سلاخیهای عمومی را شاهد نبوده اند و بعد از دهه ها به حرمت جان باختن، شکنجه و تبعید عده ای هموطن از خود گذشته، رایحه بی رمقی از آزادیهای ظاهری و بی معنی که حکومت جلاد در اخطارشان نهاده، به مشام میکشند و خرسندند. در این چند روز مسئله ای بیش از هر چیز دیگر توجهم را جلب کرد. به نحوی دستگاه پروپکاندای جمهوری جهل و ظلم مغز شویی کرده که بسیاری از جوانان متولد دو دهه اخیر ایران واقعا معتقدند که هنرمندان تبعیدی که خارج از کشور خود زندگی میکنند به میل خود به اینجا آمده اند. هنرمندانی که فقط با ابزار هنر خود آن کشور را ترک کرده و به سختی در طول سالیان بر پای ایستادند را، هنرمندان فراری نام داده، و این بچه های بی خبر هم به واقع گمان دارند که هنرمندان از روی شکم سیری و دل خوش کشور گل و بلبل اسلامی را رها کرده و به جای جای جهان رفته اند. تعجبم از هنرمندان ایرانی تبعیدیست که این هجمه را میبینند و هیچ عکس العمل جمعی در مقابل این نابکارها ندارند!؟ برای آگاهی کسانی که این نوشته بنده را میخوانند یاد آوری کوچکی دارم از برخورد نظام عقب مانده مذهبی با هنرمندان، چه باقی مانده در ایران چه در تبعید و چه آنهایی که بعد از کوبیده شدن میخ این نظام از آن فراری شدند. هنرمندان بسیاری داشتیم که در اوج شکوفایی هنری شان در ایران باقی ماندند، سالیان سال آنها را به محکمه و بازجویی کشاندند، چون دیوهای پر عقده و وحشی سالها با خشونت هر چه تمامتر به آنها بی احترامی کردند و بعد از شکنجه و ارعاب آنها را به کنج تنهایی کشاندند و حسرت یک لحظه هنرنمایی را بر دل شکسته آنها نهادند، جناب فردین، اقای ملک مطیعی، جناب فرهاد مهراد و بسیارانی دیگر جزو این گروه بودند که با غم سنگین و دل شکسته در کشور خودشان از این دنیا رفتند، خانوم گوگوش ۲۵ سال در آن کشور دهان بسته و در عزلت بهترین سالهای هنریش به یغما رفت. هنرمندانی داریم که با وجود پا گرفتن در حریم همین حکومت، بلاخره برای بال گشودن و ترقی مجبور به ترک ایران که به لطف خشک مذهبان تروریست، هنر هم مرزهایی مذهبی و بدور از شکوفایی دارد، شدند، چون گلشیفته فرهانی و شادمهر عقیلی حتی برای سرشان جایزه گذاشته شد چون شاهین نجفی. هنرمندانی داشتیم که با امید بستن به پیشرفت حکومت ضد هنر و مذهبی به ایران بازگشتند و با درد و غم متوجه شدند چنین حکومتی قطره ای بخشش در ارگانهای پلیدش وجود ندارد نمونه حبیب عزیزمان در این مورد بسیار برجسته است. هنرمندانی که در تبعید توان بازگشت به جایگاه سابق خویش را نداشته و در فقر و تنهایی از میان ما رفتند چون سوسن صدایی که از کف خیابانهای تهران به شهرت رسید و در دل همه ایرانیان جای داشت. بسیاری در حسرت دیدن دوباره وطن و خانواده در غریبی چشم از جهان فرو بستند همچون اسطوره هایی چون ویگن بزرگ، هایده بانوی آواز و مهستی بی رقیب. هنرمندانی که موفق به خارج شدن از ایران انقلاب زده شدند، در نهایت نا امیدی هر آنچه داشتند جا گذاشتند و بالاتر از مادیات ، ملتی را که خون رگهای هر هنرمند است پشت سر نهادند و به کشوری غریب پناه بردند. هنرمندانی که حتی شاید زبان کشور میهمان را هم نمیدانستند و از سرامدان و نامداران کشور خود بودند و باید کاری دگر را از صفر شروع میکردند. بعضی حتی به مشاغل دون شانشان دست زدند برای گذران زندگی، آنها سختیهای بسیار به جان خریدند تا توان پرداخت به کارهای هنری داشته باشند. بی وقفه با ترس از قاتلان و قداره بندان رژیم تروریستی در خارج از ایران روز و شب گذراندند همانگونه که فریدون فرخ زاد نازنینمان از قربانیان این تروریستهای حکومتی شد.این جوانان ناپخته و مغز شویی شده کنسرتها و مراسم سینمایی و آمد و شدها و فستیوالهای امروز را میبینند و گمان میکنند از آغاز انقلاب، وضع هنرمندان بدین منوال بوده است، و اگر امروز وارد ایران شوند با شور و شعف به آنها خوش آمد میگویند. جمهوری جهل در بسیاری از مبانی اعتقادی تغییرات عظیمی در زمینه هایی که به نفعش بوده، ایجاد کرده، مثل شعار «نه شرقی نه غربی - جمهوری اسلامی» که این روزها به هم آغوشی جانانه ای در تختواب چین و روسیه تبدیل شده است. ولی هرگز جرات تغییر در قوانین عقب مانده ای که مربوط به احساسات عمیق مردم ایران است را ندارند. هنوز شدیدا از افرادی که مردم قلبا دوست میدارند، میترسند.ترسشان در چند روز اخیر به وضوح نمایان شد، وقتی آقای حیاتی گوینده قدیمی صدا و سیمای خودشان، در برنامه زنده ارادت شخصی خود را به ابی بیان کردند و بعد از کمتر از چهل ساعت ایشان را مجبور به پس گرفتن نظر شخصی اش کردند تا حدی که مرد بیچاره نفسش بالا نمی اید و حتی از آوردن اسم ابی هم وحشت داشت. هر چه باشد این حکومت رسم شکنجه و اعتراف دروغین گرفتن راه همیشگییش است. آنها ۴۱ سال است، یا با زور یا به کمک هنرمند حکومتی و یا با شستشوی مغزی، افراد را به این روز می اندازند. یعنی در این اوضاع خطرناک اقتصادی، بی کاری، زلزله و سیل، کم کردن صفر تومان و بی بهره گی ریال و کمبود بودجه و هزاران بدبختی دیگر باز هم خفه کردن مردم راجع به ارادت قلبیشان به یک هنرمند تبعیدی در زمره مهمترین وظایف این چماقداران است ومهر ورزی به آنها لرزه به پشت این زورگویان می اندازد. نهایتا از شما میپرسم: شما به کسانی که هنرمند تبعیدی را هنرمند فراری می نامند چه می گویید؟